"محمدرضا مرکزی"

مشخصات بلاگ
"محمدرضا مرکزی"

اقتصاد را از این نگاه بخوانید...

نویسندگان

۶ مطلب با موضوع «اقتصاد اسلامی» ثبت شده است

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۳۳ ق.ظ

تاریخچه بانکداری اسلامی

اولین بانک اسلامی مدرن در سال ۱۹۷۰ به نام بانک سوسیال ناصر در کشور مصر تأسیس شد. گفته می‌شود که حسابداری اسلامی هم که ابزار ضروری برای موفقیت بانک‌های اسلامی محسوب می‌شود در دوران معاصر در دانشگاه قاهره تدوین شده است تمایل به حذف نرخ ثابت سود و اسلامی کردن سیستم‌های مالی در اولین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در سال ۱۹۷۳ جده مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در نتیجه بانک‌های اسلامی بسیاری بر اساس سیستم مشارکت در سود و زیان تأسیس شد. بانکداری اسلامی نوین دستخوش سه مرحله تغییر و تحول شده است:

 .1 ظهور بانکداری اسلامی از ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵: افزایش درآمد نفتی و نقدینگی بالا از مهم‌ترین خصوصیات این دوره محسوب می‌شود همچنین احیای نهضت‌های اسلامی بنیادگرا، اسلام‌گرایی فراگیر و تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی از جمله رویدادهایی بودند که هم‌زمان با ظهور بانکداری اسلامی به وقوع پیوستند.

2. گسترش بانکداری اسلامی از ۱۹۷۶ تا اوایل دهه ۱۹۸۰: در این دوره بانکداری اسلامی از خلیج‌فارس تا شرق آسیا مالزی و از غرب تا انگلستان گسترش پیدا کرد و 15520 بانک اسلامی از جمله مؤسسات بین‌المللی و بین‌قاره‌ای تأسیس شدند، سپس اتحادیه‌های بانکداری اسلامی و نهادهای مشاوره‌ای نیز عملیات خود را آغاز نمودند.

 3. شکوفایی بانکداری اسلامی از ۱۹۸۳ تاکنون: در این دوره جهان اسلام با مشکلات اقتصادی از قبیل کاهش درآمد نفتی افزایش قدرت دلار نرخ بالای سود در ایالات متحد و برون‌ریز سرمایه از کشورهای عضو اوپک مواجه شد. هم‌زمان بانک‌های غرب نیز شعب مختلفی را در ایالات متحده آمریکا افتتاح کردند و روش‌های بانکداری اسلامی در ایران و پاکستان نیز به کار گرفته شد

اولین بانک اسلامی مدرن در سال ۱۹۷۰ به نام بانک سوسیال ناصر در کشور مصر تأسیس شد. گفته می‌شود که حسابداری اسلامی هم که ابزار ضروری برای موفقیت بانک‌های اسلامی محسوب می‌شود در دوران معاصر در دانشگاه قاهره تدوین شده است تمایل به حذف نرخ ثابت سود و اسلامی کردن سیستم‌های مالی در اولین اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در سال ۱۹۷۳ جده مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در نتیجه بانک‌های اسلامی بسیاری بر اساس سیستم مشارکت در سود و زیان تأسیس شد. بانکداری اسلامی نوین دستخوش سه مرحله تغییر و تحول شده است:

 .1 ظهور بانکداری اسلامی از ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۵: افزایش درآمد نفتی و نقدینگی بالا از مهم‌ترین خصوصیات این دوره محسوب می‌شود همچنین احیای نهضت‌های اسلامی بنیادگرا، اسلام‌گرایی فراگیر و تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی از جمله رویدادهایی بودند که هم‌زمان با ظهور بانکداری اسلامی به وقوع پیوستند.

2. گسترش بانکداری اسلامی از ۱۹۷۶ تا اوایل دهه ۱۹۸۰: در این دوره بانکداری اسلامی از خلیج‌فارس تا شرق آسیا مالزی و از غرب تا انگلستان گسترش پیدا کرد و 15520 بانک اسلامی از جمله مؤسسات بین‌المللی و بین‌قاره‌ای تأسیس شدند، سپس اتحادیه‌های بانکداری اسلامی و نهادهای مشاوره‌ای نیز عملیات خود را آغاز نمودند.

 3. شکوفایی بانکداری اسلامی از ۱۹۸۳ تاکنون: در این دوره جهان اسلام با مشکلات اقتصادی از قبیل کاهش درآمد نفتی افزایش قدرت دلار نرخ بالای سود در ایالات متحد و برون‌ریز سرمایه از کشورهای عضو اوپک مواجه شد. هم‌زمان بانک‌های غرب نیز شعب مختلفی را در ایالات متحده آمریکا افتتاح کردند و روش‌های بانکداری اسلامی در ایران و پاکستان نیز به کار گرفته شد

منبع:(واسای حقیقی، عبدل و فلیکس پومرانز (1387). بانکداری اسلامی از ظهور تا کنون، مترجم: شعبان زاده، محمدرضا، بانک و اقتصاد، شماره92.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۳۳
محمدرضا مرکزی
چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۵۶ ب.ظ

نقشه هوایی اقتصاد اسلامی (۱)


مقدمه
در مباحث اقتصاد اسلامی، علاوه‌براینکه کاملاً باید مسلط بر ادبیات غرب باشیم و همچنین باید مسلط بر ادبیات خودمان باشیم، چند مؤلفه دیگر را نیز لازم داریم. چرا که تحقیق در حوزه اقتصاد اسلامی خیلی مشکل‌تر از اقتصاد متعارف در غرب است.
به‌عنوان مثال مسئله امروز کشور ما چیست؟ حل مسئله کسری بودجه در سال ۱۴۰۰. از منظر یک متفکر اقتصاد اسلامی باید چه مسیری طی شود که به این مسئله پاسخ داده شود. در گام اول ما باید متوجه باشیم که در حقیقت ما می‌خواهیم حکم بدهیم که شبیه معماری است و شامل بایدها و نبایدها و یک‌سری معماری‌ها و طراحی است. به عبارت بهتر شما باید فرآیند را توضیح بدهید و مدل‌سازی کنید و حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب را طراحی کنید. بنابراین به یک معنا شما وارد فقه می‌شوید که خوب است اما فقه صرف به‌معنای احکام تکلیفی کافی نیست.

سه نوع رویکرد در قبال اقتصاد اسلامی

بنابراین اگر در سطح کلان در این خصوص موضع‌گیری صورت پذیرد، باید همه کارها و جوانب آن انجام بگیرد و به حل مسئله منتهی شود. به‌عنوان مثال امروز کشور کسری بودجه دارد، از متخصصین اقتصاد باید خواسته شود که طرح و نظر ارائه دهند. از این رو باید به مرزی از پختگی برسیم که به کارشناس اجرایی کشور بگوییم که این کار و حرکت را انجام بدهد. این مشکلی است که امروز وجود دارد. لذا قضاوت‌ها متفاوت می‌شود. چون شما این کار را نمی‌کنید یا نمی‌توانید انجام دهید، یک عده‌ به‌راحتی می‌گویند که اقتصاد اسلامی نداریم. عده‌ای می‌گویند: داریم ولی کار ما نیست و کارشناس‌ها باید بیایند توضیح بدهند و ما فتوا بدهیم. این امر یک نظام دو قطبی معرفتی را به وجود می‌آورد که هر شخصی پاسخ به این سؤال را به فردی دیگر معطوف می‌کند. به عبارت دیگر در این قِسم فردی غذا را نیم‌پز می‌کند و تقریباً آماده می‌سازد و فردی دیگر حکم را صادر می‌کند! لذا کار درست از کار در نمی‌آید.
رویکرد دسته سوم نیز این است که نظام موضوع‌شناسی و کارشناسی غرب مورد قبول واقع می‌شود و کارشناس باید بیاید مسائل را روشن و مشخص سازد تا احکام فقهی ذیل آن صادر گردد.
بنابراین ما یک‌سری باید‌ها و نبایدها نسبت به وضعیت بودجه داریم ولی این‌ها تا زمانی‌که به یک معماری و مدل‌سازی تبدیل نشود، هیچ مسئله‌ای حل نخواهد شد. این کار را چه کسی باید انجام دهد؟ متفکر اقتصاد اسلامی. چون این کارها انجام نگرفته است، این توهمات به وجود آمده است. پس نتیجه اول عبارت است از اینکه یک متفکر اقتصاد اسلامی باید بتواند مسئله کلان نظام را حل کند و گام‌های عملیاتی آن را تبیین نماید.

الزامات یک متفکر اقتصاد اسلامی
حال باید این سؤال را مطرح کرد که اکنون یک متفکر اقتصاد اسلامی برای پیاده‌کردن حل مسئله چه نیازهایی دارد؟ اولین الزامات این است که باید مفاهیم نظام رقیب را که ادبیات اقتصاد ما را ساخته است، بشناسد. چون دنیایی که شما در آن زندگی می‌کنید، دنیای آن‌هاست. در نتیجه اولین نیاز، شناخت ادبیات و عملکرد و ساختارهای رقیب است. یعنی آن نهادهایی که این وضعیت را ساخته‌اند بشناسید. نمونه‌اش بانک، بیمه، مالیات، تجارت و ارز و … است. لذا با کنار هم گذاشتن اینهاست که متوجه می‌شوید که مسئله بودجه چگونه باید حل شود. وقتی فردی ساختارها را نشناسد، چه چیزی را روی چه می‌خواهد بنا کند و چه حکمی می‌خواهد صادر کند؟! چرا که همه این‌ها بدون دارا بودن اولین نیاز برای فرد مبهم است.
بنابراین افراد باید شناخت قابل قبولی از مفاهیم و ادبیات رقیب و ساختارها داشته باشند تا مبانی و ادبیاتش خوب  فراگرفته شود و طرز تلقی‌ها به‌خوبی حس گردد و دستگاه تحلیلی و مفروضاتش را به‌درستی یاد گرفته باشند.
به‌عنوان نمونه در دستگاه تحلیلی خودشان این سؤال وجود دارد که علت کسری بودجه چیست؟ علت کسری بودجه این است که درآمدها با هزینه‌ها یکسان نیست. حال این درآمدها و هزینه‌ها در چه تفکر و چارچوب فکری مطرح می‌شود؟ جواب این است که درجایی‌که پول مطرح است. علاوه‌براین این‌ها در بودجه یک فرضی دارند که بازار پول و ارز و دیگر بازارها روی هم اثر می‌گذارند و این کسری بودجه را به وجود آورده‌ است. بعد این سؤال مطرح می‌شود که در این دستگاه تحلیلی، پول و بازار به چه معناست؟

 

مبنا این است که اصالت با پول نیست. اصالت با بازار هم نیست.لذا بازار پول در ذهن متفکر اقتصاد اسلامی یک مفهوم لغزانی است و موضوعیت ندارد ولی در دستگاه غربی موضوعیت داشت و اصل بود.


 

یک متفکر اقتصاد اسلامی باید این سیر را طی کند که موضوع را در ابتدا در دستگاه تحلیلی‌ خودش تحلیل کند و از طرفی دیگر همزمان این بحث را با دستگاه تحلیلی خودش مقایسه کند. به‌عنوان نمونه برای پول سه وظیفه گفته‌اند: ۱. ذخیره ارزش است ۲. ابزار مبادله است و مبادلات را تسهیل می‌کند و ۳. واحد سنجش است. بعد با رویکرد تاریخی به این مسئله نگاه می‌کند و می‌گوید پولی که در آن زمان بود، پولی بود که معطوف به طلا بود. امروز این پول تبدیل به پول سیاسی و پول اعتباری شده است و به قدرت نظام‌ها سیاسی برمی‌گردد. علاوه‌براین قبلا پول کاغذی بود و جدیدا پول مجازی هم به وجود آورده شده است.
بعد این متفکر اقتصاد اسلامی با خود می‌گوید متفکران غربی ۴ تعریف برای پول ارائه داده‌اند. برای پول هم بازار ساختند و بعد گفتند که این بازار پول در اینجا کار نمی‌کند که نتیجه آن کسری بودجه شده است. حال بودجه در نظام ماست و ما باید یک فکری برای وضعیت بودجه داشته باشیم. لذا شما باید مسئله را حل کنید نه اینکه به فردی غربی بگویید بیاید مسئله را حل کند. چون دستگاه تحلیلی ما با آنها متفاوت است.

حال این مباحث را در دستگاه تحلیلی خودمان می‌آوریم و به آن‌ها استقلال می‌دهیم. اکنون از خود می‌پرسیم که کدام‌یک از این وظایف در ایران کار می‌کند؟ آیا پول می‌تواند ذخیره ارزش نباشد؟ آیا می‌تواند ابزار تسهیل مبادله باشد؟ یا اینکه صدمه‌ای به اقتصاد می‌زند یا خیر؟ به‌طور کلی به بررسی در این خصوص می‌پردازیم و به جمع‌بندی می‌رسیم. درنهایت تعریفی جدید از پول ارائه می‌دهیم و طبقه‌بندی جدیدی صورت می‌دهیم که با مبانی فکری ما نزدیک‌تر است. به‌عنوان نمونه ما به پول موضوعیت نمی‌دهیم و می‌گوییم طریقیت دارد. لذا ابزار بودن پول برای مبادله را به‌عنوان یک مؤلفه مشترک با مبانی غربی می‌پذیریم. بنابراین پول تسهیل مبادله می‌کند اما ذخیره ارزش ما نیست. معیار سنجش ما هم می‌تواند باشد و هم می‌تواند نباشد. پس در فروض اولیه، تغییراتی را متناسب با مبانی فکری خود می‌دهیم که مبنای تغییرات همان تفکر اقتصاد اسلامی است.

از این رو دومین لازمه متفکر اقتصاد اسلامی، تسلط داشتن بر ادبیات فقهی و فلسفی اسلامی است. چرا که دائماً باید فروض را با مبانی مقایسه کند و فروض جدید را براساس این مبنا ارائه دهد.
همین روند را باید با بازار داشته باشیم. به‌عنوان نمونه در بازار کالا ما در فقه داریم که در مکاسب و یا مباحث فلان کتاب، یک‌جا و یک فضایی در جامعه وجود دارد که در آن مبادله و داد و ستد رخ می‌دهد. حال در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چرا این بازار را باید به پول تعمیم داد؟ بنابراین ما کارکرد پول را به این معنا می‌پذیریم ولی برایش بازاری به‌عنوان درآمد-هزینه قائل نمی‌شویم. می‌تواند روابط در بازار یک رابطه حسابداری باشد نه رابطه مالی و رفتاری.
بر این اساس چون شما مسلط بر مبانی هستید می‌توانید به تغییرات سمت‌وسو دهید و برون رفتی از ادبیات مسلط موجود پیدا کنید. از این رو یک متفکر اقتصاد اسلامی باید این کارها را انجام دهد. نمی‌تواند بگوید به من چه ربطی دارد و فردی دیگر بیاید و این کار را انجام دهد. لذا متفکری می‌تواند تغییرات را انجام دهد که در وهله اول، مؤلفه‌های اول و دوم را داشته باشد و همچنین مؤلفه سوم که معطوف به خلاقیت و هنر متفکر است را نیز داشته باشد. بنابراین قاعده تغییر این است که متفکر یک مبنایی را در دستگاه تحلیل خودش پیدا کند. آن مبنا چیست؟ این است که اصالت با پول نیست. اصالت با بازار هم نیست. لذا بازار پول در ذهن متفکر اقتصاد اسلامی یک مفهوم لغزانی است و موضوعیت ندارد ولی در دستگاه غربی موضوعیت داشت و اصل بود. لذا از نظر ما بازار پول یا وجود ندارد یا اصالت ندارد و موضوعیت ندارد و یک توهم است. در هر صورت ما نباید در دستگاه خودمان اسیر این مقوله بشویم و اگر اسیر شدیم نگاهمان عوض خواهد شد. لذا وقتی که می‌خواهید مسئله‌ای را حل کنید، یک طور دیگری حل می‌کنید.
ادامه دارد …

دکتر مهدی زریباف

http://zaribaf.qasd.ir/articles/568#start

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۵۶
محمدرضا مرکزی
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۳۲ ب.ظ

مواسات در شرایط کرونایی

تعریف مواسات در دوران کرونایی

تعریف و اهمیت مواسات چیست؟ مواسات در لغت به معنى کمک کردن به یکدیگر است. همدردى با دیگران و شریک ساختن آنان در بهره‌گیری از مواهب زندگى، از آن جهت که نوعى درمان و اصلاح اجتماعى است، «مواسات» نامیده می‌شود. در اسلام به‌اندازه‌ای دربارۀ مواسات تأکید شده است که مى‌توان آن را به‌عنوان یک قانون اخلاقى معرفى کرد.

مواسات در فرهنگ اسلامی و سیره نبوی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، از نظر حضرت رسول (ص) تکافل و یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت‌ها و نشانه کمال بندگی حق است تا آنجا که ایمان حقیقی را در گرو مواسات می‌داند و می‌فرماید: من واسی الفقیر و النصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقاً. کسی که با فقیر مواسات کند و با مردم از جانب خود انصاف نماید، او مؤمن حقیقی است.

وی می‌گوید: در دین اسلام به مسلمانان توصیه شده است که غافل از یاد نیازمندان جامعه نبوده و آنان را فراموش نکنند،مومنین را به کمک کردن و مهرورزى با هم و مواسات با نیازمندان و عطوفت با یکدیگر تشویق و ترغیب نموده است.

کارشناس فقه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با بیان اینکه انفاق مصداق بارز مواسات، ادامه می‌دهد: راز اینکه اسلام در مورد انفاق تأکید فراوان کرده است، این است که می‌خواهد همه امت مسلمان با هم برادر و همدل باشند و در مشکلات و گرفتاری‌ها یار و غمخوار هم باشند و به مواسات با یکدیگر بیندیشند.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:ما اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم . کسی که صبح کند و در اندیشه برآوردن نیازهای مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.بر اساس این حدیث شریف، در اندیشه نیازهای دیگران بودن، گره گشودن از کار مردم جامعه و خدمت به دیگران از وظایف اساسی هر مسلمانی است.

پیامبر اکرم (ص) در حدیث دیگری می‌فرمایند:ما آمن بالله من بات شبعان و جاره جائع.[2]کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایه او گرسنه باشد، به خداوند ایمان نیاورده است.

وی می‌افزاید: شایان‌ذکر است که پیامبر اکرم (ص) این روایت‌ها و نظایر آن را در روزگاری می‌فرمودند که بیشتر مسلمانان به‌سختی می‌توانستند معاش خود را فراهم کنند و برخی با زحمت و رنج فراوان در شبانه‌روز یک وعده غذا تهیه می‌کردند. بیان این روایت‌ها برای آن است که مسلمانان در چنین شرایط سختی هم به فکر دیگران باشند. در اسلام خودخواهی، خودمحوری و خودنگری وجود ندارد و این خصوصیات با مسلمانی سازگار نیست.

مرحوم مجلسی (ره) در مجموعه شریف بحارالانوار از حضرت علی (ع) این‌گونه نقل می‌کند: ان الله یحب المرء المسلم الذی یحب لاخیه، یحب لنفسه و یکره له ما یکره لنفسه.[3] همانا خداوند مسلمانی را دوست دارد که آنچه برای خود دوست دارد، برای برادرش هم می‌پسندد و آنچه را برای خود ناخوش دارد، برای او هم نمی‌پسندد. به راستی اگر همه مسلمانان این خصوصیت و ویژگی اخلاق را در خود به وجود آورند، پدیده‌های ناپسندی همچون رباخواری، گران‌فروشی، رشوه‌خواری و سایر گناهان از جامعه رخت برمی‌بندد. اجرای قانون مواسات در اسلام بسیار اهمیت دارد. شاید بیش از هزار روایت و صدها آیه درباره اجرای قانون وارد شده است.

حجت‌الاسلام صالحی درباره تقسیم انفاق از جهت حکم شرعی بیان می‌کند: انفاق از جهت حکم شرعی نیز به انفاق واجب   و مستحب و حرام قابل تقسیم است.انفاق واجب طیف گسترده‌ای از واجبات مالی، مانند زکات، خمس، کفارات مالی، اقسام فدیه و نفقات واجب را شامل می‌شود ؛ به‌عنوان مثال، زکات از مصادیق بارز انفاق واجب است که مفسران در ذیل برخی آیات مربوط به زکات و انفاق از جمله آیه 3 سوره بقره:«و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون» و آیه «والَّذینَ یَکنِزونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم» این نکته را یادآور شده‌اند.

وی می‌گوید: از موارد دیگر انفاق‌های واجب پرداخت خمس است: «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ» نفقه مصداق دیگر، واجب زوجه و فرزندان است که بر عهده زوج گذارده شده: «و عَلَی المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ وکِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف» و نیز کفارات  مالی؛ مانند کفاره سوگند، افزون بر این، گاه در موارد ضروری به دلایلی انفاق، واجب می‌شود؛ مانند تأمین هزینه جهاد که آیه 195 سوره بقره: «و اَنفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ و لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی‌التَّهلُکَة... » در این باره نازل شده است یا رفع دیگر نیازهای ضروری جامعه؛ مانند ساختن راه‌ها، پل‌ها، مدارس، مساجد و جز این‌ها که برخی انفاق در این موارد را مصداقی از انفاق‌های واجب در آیه 34 سوره توبه دانسته‌اند.

کارشناس فقه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی تصریح می‌کند: از مصادیق انفاق مستحب، صدقه مستحب است که برخی آیات انفاق را ناظر به آن دانسته‌اند؛ از جمله: مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا.. ؛ همچنین مراد از انفاق را در آیات متعددی اعم از انفاق واجب و مستحب ذکر کرده‌اند؛ از جمله آیات 3 و 270 سوره بقره؛ مصادیقی از انفاق حرام نیز در قرآن کریم تصریح شده است؛ مانند انفاق مشرکان در راه معصیت خداوند اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ...»

وی درباره آثار انفاق می‌گوید: انفاق کردن در راه خدا و رفع حاجت نیازمندان آثار و برکاتِ فردی و اجتماعی متعددی در بر دارد. این آثار اعم از مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است. برخی از مهم‌ترین آثار انفاق از دیدگاه قرآن کریم عبارت است از تزکیه و طهارت نفس؛ انفاق موجب پاک شدن نفس از بسیاری از رذایل اخلاقی است؛ چنان‌که وجود این ویژگی برای زکات دادن که خود گونه‌ای از انفاق به شمار می‌رود، تصریح شده است: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم و تُزَکّیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم... »؛ همچنین مفسران مراد از «یَتَزَّکی» را در آیه 18 سوره لیل پاک شدن انفاق کننده از گناهان و طهارت نفس او دانسته‌اند، دنیا دوستی، مال دوستی و بخل از جمله رذایلی است که با انفاق کردن از انسان دور می‌شود.

صالحی با بیان اینکه آرامش روحی از دیگر آثار انفاق است، ادامه می‌دهد: پیامد دیگر انفاق، آرامش روحی انفاقگر در دنیا و آخرت است: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ‌اللّهِ... لا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون» خوف»   را نگرانی از آینده و   حزن را ناراحتی و اندوه از گذشته معنا کرده‌اند، به نظر شماری از مفسران مراد از «تَثبیتـًا مِن اَنفُسِهِم» در آیه 265 سوره بقره آرامشی است که پس از انفاق برای انفاق کننده و انفاق شونده و در پی آن برای جامعه حاصل می‌شود.

وی با اشاره به جبران و افزایش اموال تصریح می‌کند: خداوند کمبود مادی را که بر اثر انفاق در مال انفاق کننده پدید می‌آید، جبران می‌کند: «و ما اَنفَقتُم مِن شَیء فَهُوَ یُخلِفُهُ»مفسران مراد از «یُخلِفُه» را در این آیه جبران مادیِ اموال در دنیا یا ثواب و پاداش اخروی دانسته‌اند. آیه 272 سوره بقره نیز همین‌گونه تفسیر شده است و ما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم...» خداوند افزون بر جبران سرمایه انفاق شده، گاه چند برابر آن را به انفاق‌گر می‌دهد: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیُضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کَثیرَةً واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـطُ» مراد از«واللّهُ یَقبِضُ و یَبصُـط» این است که قبض و بسط روزی به دست خداست و او توانایی آن را دارد که در عوض آنچه از مال انفاق کننده کم می‌شود چند برابر آن را بدهد؛ چنان‌که آیه 268 سوره بقره نیز به این مطلب اشاره دارد.

کارشناس فقه مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با اشاره به تقریب به خداوند به عنوان اثر دیگر انفاق تصریح می‌کند: به تصریح آیات قرآنی خداوند انفاق‌گران را دوست دارد. انفاق موجب قرب و نزدیکی انسان به خدا می‌شود: «ومِنَ الاَعرابِ مَن... و یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ... اَلا اِنَّها قُربَةٌ لَهُم»

وی از امنیت اجتماعی به عنوان دیگر اثر انفاق یاد می‌کند و می‌گوید: از جمله آثار خوشایند گسترش انفاق در جامعه، نقش مهم آن در گسترش امنیت و سلامت جامعه است، آن‌چنان که آن را از لوازم حیات اجتماعی شمرده‌اند. گاه این ویژگی انفاق را از آیه 38 سوره محمد برداشت کرده‌اند.

به گزارش تسنیم، با توجه به مطالب فوق بجاست هر یک از ما به مقدار وسع و توان خود در جهت مواسات و همدلی حرکتی انجام داده و سهم خود را نسبت به این قانون و تکلیف الهی ایفا کنیم.

 

-------------------------------------------------------------

معناشناسی مواسات
مواسات، اصطلاحی ناظر به سبک زندگی اسلامی و از مهم‌ترین وظایف اخلاقی و عاطفی انسان و به معنای همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه‌ی امور است.

به لحاظ لغوی و در زبان عربی، این واژه «مؤاسات» است و معنای آن ناظر به وضعیتی است که آدمی، بخشی از مال خویش را در اختیار نیازمندی قرار دهد و او را در استفاده از مال خود، مساوی با خود و شریک قرار دهد .ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۱/ ذیل واژه‌ی آسی

در تحلیلی از کاربرد مواسات در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) اینچنین به دست می‌آید که کمک کردن به دیگران، سه مرتبه و درجه دارد: یک. کمک کردن به نیازمندان از اضافه بر نیاز خود؛ این نوع از کمک کردن، با توجّه به چگونگى آن به «انفاق»، «اهدا»، «صدقه» و «سخا» و امثال آن نامبردار است؛ دو. ناظر به وضعی که وُسع ما کفاف نیازهای‌مان را می‌دهد؛ وقتی از حدّ کفاف و از آنچه به اندازه‌ی نیازمان به افراد نیازمند کمک می‌کنیم، با آنها در مشکلاتشان شریک شده‌ایم؛ به این بخشش و همدلی و غمخواری «مواسات» گفته می‌شود؛ سه. واگذار کردن همه‌ی آنچه خودمان به آن نیازمندیم و بدان محتاجیم؛ این بالاترین مرتبه‌ی کمک کردن به دیگران و از بالاترین ارزش‌هاى اخلاقى است که به آن «ایثار» می‌گویند (نک‌ : ری‌شهری، حکمت‌نامه‌ی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۱۳۸۶: ۵۸-۶۳.
اهمیت و جایگاه «مواسات» از جنبه‌های مختلفی در نظام‌واره‌ی فکری رهبر انقلاب قابل پی‌جویی است:

مواسات به‌مثابه‌ نظام‌سازی
از مهم‌ترین وجوه کاربرد مساوات در این نظام‌ اندیشه، نقش آن در تحقق اهداف عالی و اصلی نظام اسلامی است. همواره «رستگاری و سعادت انسان» و «تحقق عدالت و اقامه‌ی قسط» از زمره‌ی مهم‌ترین آرمانها و اهداف نظام اسلامی هستند.

«عدالت، شعار اصلى و هدف بزرگ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى بوده و هست.» (در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، ۸۴/۵/۱۲)

«نظام مقدس جمهوری اسلامی هدف اصلی خود را ایجاد جامعه‌ی عادلانه قرار داده است.» (در دیدار مردم شهرستان رفسنجان، ۱۳۸۴/۲/۱۸)

«قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان.» (بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۳۸۹/۹/۱۰)

بر همین اساس است که مواسات، از تکالیف دشوار و مهمّ مؤمنین معرفی و شناخته شده است؛ چراکه سهم بزرگی در تحقق اهداف عالی نظام اسلامی، از جمله در تحقق عدالت و رفع فقر در جامعه دارد.

«علاج فقر به شکل اصولی در هر جامعه‌ای، از راه استقرار عدالت اجتماعی و نظام عادلانه در محیط جامعه است، تا کسانی که اهل دست‌اندازی به حقوق دیگرانند، نتوانند ثروتی را که حقّ همگان است، به سود خود مصادره کنند. این یک وظیفه دولتی و حکومتی است؛ اما مردم هم به نوبه خود وظیفه سنگینی بر دوش دارند. اجرای برنامه‌های اجتماعی فقط در بلندمدّت و میان‌مدّت و بتدریج امکان‌پذیر است اما نمیشود منتظر ماند تا برنامه‌های اجتماعی به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه خودِ مردم و همه کسانی است که میتوانند در این راه تلاش کنند.

همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمکرسانی به سوی آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه جهانی برای همه انسانهایی است که دارای وجدان و اخلاق و عاطفه انسانی هستند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر این‌که یک وظیفه اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه دینی است.» (خطبه‌های نماز عید فطر، ۱۳۸۱/۹/۱۵)

مواسات به‌مثابه امر اخلاقی و هویتی
در نظام فکری رهبر انقلاب، نسبتی وثیق و بنیادی میان اخلاق و هویّت جامعه وجود دارد. ازنظر ایشان: «هویت‌ حقیقی جامعه، هویت‌ اخلاقی‌ آنها است؛ یعنی درواقع سازه‌ی اصلی برای یک اجتماع، شاکله‌ی اخلاقی‌ آن جامعه است و همه‌چیز بر محور آن شکل میگیرد.» (در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، ۱۱/ ۰۹/ ۱۳۸۳)

مواسات، به‌مثابه امر اخلاقی، محور مهمّ دیگری است که در نظام‌واره‌ی فکری رهبر انقلاب مورد توجه است:

«روایتی از حضرت أبی عبدالله علیه‌السّلام است؛ و روایت دیگری هم هست که آن روایت دوم بیشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روایت را می‌خوانم. روایت اول از حضرت أبی جعفر علیه‌السلام است؛ حضرت باقر سلام‌الله علیه فرمود: «ثلاث مِن أشدّ ما عمل العباد»؛ سه‌چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مؤمنین است؛ کارهای سخت. یکی «انصاف المؤمن من نفسه»؛ این‌که انسان در قبال دیگران انصاف به خرج بدهد. یعنی آن‌جائی که امر دائر می‌شود بین این‌که حق را به‌خاطر خود زیر پا بگذارد یا خود را به‌خاطر حق زیر پا بگذارد، این دومی را انجام بدهد. آن‌جائی که حق به طرفِ مقابل هست و شما حق ندارید، منصفانه حق را به او بدهید. خودتان را اگر چنانچه موجب کوچک شدن و زیر پاگذاشتن است، زیر پا بگذارید. این کار سختی است اما کار مهمی است. امام باقر می‌گوید این جزو مهم‌ترین کارهاست؛ البته سخت است و هیچ کار خوب و بزرگی بدون سختی که امکان ندارد. دوم «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزیدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابری نیست. مواسات یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همه امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است. سوم «و ذکرالله علی کل حال»؛ در همه حال ذاکر خدای متعال باشد. ذکر این است.

آن‌وقت حضرت باقر در همین روایت، «ذکر الله علی کل حال» را معنا کرده‌اند: «و هو أن یذکر الله عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها»؛ وقتی که می‌رود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره آن‌ها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. این‌ها گناهان گوناگون است. در همه این‌ها انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از این‌که انسان به سمت این گناه برود.» (دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام‌؛ ۱۳۸۶/۰۶/۳۱)

مواسات به‌مثابه درس تاریخی
در منظومه‌ی فکری رهبر انقلاب، همواره فصل مهمی از مباحث ایشان درباره‌ی «درس‌ها و عبرت‌های تاریخی» متمرکز است و در میان درس‌ها و عبرتهای تاریخی، تحلیل قیام عاشورا و محورهای مهم و درس‌آموز آن برای امروز و آینده‌ی انقلاب اسلامی، نکته‌ای مهم و حیاتی است. در این مباحث، مواسات، یکی از درس‌های قیام عاشورا است.

«بحث درسهای عاشورا است که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است و مخصوص زمان معیّنی نیست. درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبّت و عشق است.» (خطبه‌‌های نمازجمعه، ۱۳۷۷/۲/۱۸)

مواسات به‌مثابه سبک زندگی
تحقق ارزش‌ها و آرمانهای اسلامی در ساحت زندگی واقعی و روزمره و توجه به الگوهای واقعی در متن زندگی، محور مهمّ دیگری در نظام اندیشه‌ی رهبر انقلاب است؛ این محور، همواره با مباحث نظام‌سازی و شرایط حاکم بر نظام مردم‌سالاری اسلامی پیوند خورده است.

«اسلام به ملتها استقلال و آزادی میدهد؛ هم آزادی در محیط زندگی خودشان - آزادی از قدرتهای دیکتاتور و مستبد، آزادی از خرافات و جهالتها، آزادی از تعصّبهای جاهلانه و کج فکری‌ها - و هم آزادی از کمند قدرت اقتصادی و فشار سیاسی استکبار. اسلام به ملتها رفاه و پیشرفت اقتصادی همراه با عدالت اجتماعی هم میدهد. آن پیشرفت اقتصادی که فاصله بین طبقات مردم را زیاد کند، مورد نظر اسلام نیست. آن نسخه اقتصادی که امروز کشورهای غربی برای مردم دنیا می‌پیچند و ارائه میدهند که طبقاتی را مرفّه میکند و رونق اقتصادی را بالا میبرد و به قیمت ضعیف شدن و فقیر شدن و زیر فشار قرار گرفتن طبقاتی از جامعه تمام میشود؛ این را اسلام نمی‌پسندد. رفاه اقتصادی همراه با عدالت، همراه با روح مواسات و همراه با روح برادری، باز در سایه اسلام به‌دست می‌آید.» (در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸/۳/۱۲)

 مواسات به‌مثابه سبک زندگی مهدوی
تحقق مواسات، هم به‌مثابه نظام‌سازی و هم به‌مثابه امر اخلاقی و هویتی و ناظر به سبک زندگی اسلامی، اوج و نهایتی دارد که آن اوج، در دوره‌ی ظهور امام زمان (علیه السلام) محقق خواهد شد.

«حکومت‌ الهی‌ حضرت‌ بقیةالله‌ (ارواحنا فداه‌) حکومتی‌ است‌ که‌ در آن‌ مقررات‌ حاکم‌ بر مردم‌، خواست‌ آمریکا و دیگر قدرتهای‌ زورگوی‌ شرق‌ و غرب‌ نیست‌، بلکه‌ حکومت‌ عدالت‌، مواسات‌ و مساوات‌ و حکومت‌ معنویت‌ و فضیلت‌ است‌.» (در سالروز میلاد امام زمان (عج)، ۱۳۷۳/۱۰/۲۷)

«عدّه‌ای هستند که در این شرایط و در این اوضاع حقیقتاً زندگی‌شان بسختی قابل گذران است و نمیتوانند زندگی معمولیِ عادیِ خودشان را اداره کنند؛ مردمی که دستشان باز است و توانایی دارند بایستی در این زمینه فعّالیّت وسیعی را شروع کنند. در صلوات شریف «شَجَرَةُ النُّبُوَّة» میخوانیم: وَ ارزُقنی مُواساةَ مَن قَتَّرتَ‌ عَلَیهِ مِن رِزقِکَ بِمَا وَسَّعتَ عَلَیَّ مِن فَضلِکَ ... وَ اَحیَیتَنی‌ تَحتَ‌ ظِلِّک؛ یعنی این یکی از کارهای لازمی است که بایستی انجام بگیرد؛ بخصوص که ماه رمضان در پیش است. ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گسترده‌ای در کشور به وجود بیاید برای
 مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطره‌ی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ما برای اینکه ارادتمان به امام زمان ثابت بشود، بایستی صحنه‌ها و جلوه‌هایی از جامعه‌ی مهدوی را خودمان به وجود بیاوریم که عرض کردیم، جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط و عدل است و جامعه‌ی عزّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی مواسات و برادری است؛ اینها را بایستی ما در زندگی خودمان تحقّق ببخشیم، به قدر امکان خودمان؛ این ما را نزدیک میکند. (۱۳۹۹/۱/۲۱)

در فرآیند ایجاد یک گفتمان در جامعه و در بسیاری موارد، حرکت اولیه از سوی نخبگان آغاز میشود، اما این حرکت اولیه، از یکسو با وقایع و زمینه‌ها و حوادث مقارن و پیش از خود، متباین نیست و با آنها نسبتی دارد و از سوی دیگر، نقش مردم و پذیرش و همراهی آنها، نقشی اساسی و کلیدی است.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR

---------------------------------------------------------------------

مفهوم مواسات
مواسات یعنى به یکدیگر یارى رساندن, به عبارت دیگر, شریک کردن دیگران در نتیجه و حاصل تلاشهاى خود. اگر آدمى عقل, علم, ثروت و آبرو و اعتبارى دارد, درست است که مالک آنهاست, اما باید با آنها خلاهاى فردى و شکافهاى اجتماعى را پر کند و بدین ترتیب, هر لحظه در حال گره گشایى از مردم و جامعه باشد و با این کار, براى خود رشد روحى و تکامل معنوى و تزکیه باطنى کسب کند.
اسلام, همان طور که دین مواسات است, دین مساوات نیز هست, بدین معنا که در همه تار و پود آن, این قانون, جلوه گرى مى کند; یعنى در بخشش مال, در قانون گذارى, در اجراى قانون, در تعلیم و تربیت و حکومت دارى, فقط فرد یا گروه خاص و منافع آنها مطرح نیست, بلکه به کل اجتماع نگریسته مى شود. هر چیز را که براى خود طلب مى کنیم براى دیگران هم بخواهیم, قانون را براى همه اجرا کنیم و هیچ کس ـ حتى نزدیک ترین افراد خود را هم ـ استثنا نکنیم, این معناى قانون مساوات است.
پیامبر بزرگ اسلام(ص) به این قانون, بسیار پاىبند بود و به هیچ روى درباره آن تسامح نمى کرد, در این خصوص, داستانهاى زیادى وجود دارد ولى براى نمونه به یکى از آنها اشاره مى کنیم:
زنى دزدى کرده بود, اطرافیان او دائما خدمت پیامبر(ص) رفت و آمد مى کردند که آن زن حد نخورد و به پیامبر مى گفتند: اگر شما به این زن حد جارى سازید, به شخصیت طایفه و قبیله ما لطمه خواهد خورد. پیامبر(ص) با متانت و وقار پاسخ مى فرمودند که: حد خدا باید جارى شود و در این مورد فرقى بین زن و مرد, کوچک و بزرگ, مسوول و غیر مسوول وجود ندارد. با وجود این توضیحات پیامبر, باز افراد آن قبیله, اصرار به عفو داشتند, تا این که پیامبر(ص) عصبانى شده فرمودند:اگر فاطمه هم این کار را مى کرد, حد خدا را بر او جارى مى کرد

از این نمونه ها بسیار است که پیامبر(ص) یا حضرت على(ع) در دوران حکومت خود, در اجراى قانون مساوات, میان عالى و دانى و مسوول و غیر مسوول, تفاوت نمى گذاشتند. داستان گردن بند امانتى حضرت زینب(س) از بیت المال و خروش مولا على(ع) هم مشهور و خود نشان گر پرهیز از خودگرایى است.
همه مى دانیم که حضرت فاطمه صدیقه ـ سلام الله علیها ـ معصوم و از خطا و اشتباه مصون است, اما این سخن پیامبر, حاکى از آن است که باید مردم اجتماع را به یک چشم نگریست و از خودگرایى پرهیز کرد.

مواسات در قرآن
قرآن کریم به ((مواسات)) پافشارى بسیارى دارد و در آیات زیادى, مومنان را به رعایت این قانون و به کاربندى آن در تمامى صحنه هاى فردى و اجتماعى, توصیه کرده است, در این جا بعضى از آنها را یادآور مى شویم:
هدى للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون;(1) این کتابى است که پرهیزگاران را راهنماست: آنان که به غیب ایمان مىآورند و نماز مى گزارند و از آنچه روزىشان داده ایم انفاق مى کنند.

در این آیه شریفه, خداوند متعال پرهیزگاران را با نشانه هایى معرفى مى کند: ایمان به غیب, اقامه نماز و انفاق. آرى, متقى کسى است که از نعمتهایى که خداوند سبحان بدو عطا فرموده انفاق و دیگران را در آنها سهیم مى کند به قول سعدى:
نیم نانى گرخورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیم دگر
مومن, خودگرا و خودبین نیست بلکه همیشه نیم نگاهى هم به مردم و اجتماع, اقوام وخویشان,همسایگان و نزدیکان دارد.

2-لینفق ذوسعه من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله;(2) هر مالدارى از مال خود نفقه دهد و کسى که تنگدست باشد از هر چه خدا به او داده است نفقه دهد.
این آیت قرآنى هر کس را به اندازه وسع و توانى که دارد به دیگرگرایى توصیه مى کند, حتى آن کس که خود مستحق است و دیگران به او کمک مى کنند باید چشم از همنوعان خود برندارد, امام صادق(ع) مى فرماید: اگر وسعى ندارى و نمى توانى شام خود را با دیگران تقسیم کنى باید با دعا و اظهار همدردى با بینوایان و گرفتاران, حس دیگرگرایى خود را بروز دهى. اندوه و درد فقیران و گرفتاران را داشتن, خود, نوعى اظهار همدردى است, اگر مسلمانى بشنود, مسلمان دیگر گرفتار و یا غصه دار است او هم باید اندوهگین و غصه دار باشد و این نشانه دیگرگرایى و مواسات است.
3.
- بسم الله الرحمن الرحیم إرایت الذى یکذب بالدین فذلک الذى یدع الیتیم ولایحض على طعام المسکین فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یرإون و یمنعون الماعون; به نام خداى بخشاینده مهربان, آیا آن را که روز جزا را دروغ مى شمرد دیدى, او همان کسى است که یتیم را به اهانت مى راند و مردم را به طعام دادن به بینوا وا نمى دارد, پس واى بر آن نمازگزارانى که در نماز خود سهل انگارند, آنان که ریا مى کنند و از دادن زکات دریغ مى ورزند.))
خداوند متعال در این سوره مبارکه (ماعون) مجموعه اى از عناصر انسان ساز همچون تکریم یتیم, اطعام مسکین, اقامه نماز و دادن زکات را با لحن اعجاب آورى, یادآور مى شود. مواسات و دیگرگرایى در این سوره کوچک, موج مى زند. چند آیه مختصر با لحن و خطابى عجیب, دریایى از انسان گرایى را در پیش چشم همگان مى گشاید و احساس غیرت و نوع دوستى را برمى انگیزاند. یتیمان و مسکینان هر جامعه, میدان آزمایشى براى متمولان و ثروتمندان در انفاق و رسیدگى محترمانه و شرافتمندانه اند که هر کس به اقامه نماز و پرداخت زکات, معتقد باشد, بى گمان بدان قیام خواهد کرد.
4
-الذین یکنزون الذهب و الفضه ولاینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقواما کنتم تکنزون;(3) کسانى را که زر و سیم مى اندوزند و در راه خدا انفاقش نمى کنند به عذابى دردآور بشارت ده, روزى که در آتش جهنم گداخته شوند و پیشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ کنند, این است آن چیزى که براى خود اندوخته بودید, حال طعم اندوخته خویش را بچشید
اندوختن مال و ثروت و انفاق نکردن آن, نتایج بسیار زیان بارى براى فرد و اجتماع دارد, زیان فردى آن براى خود آن کسى است که مال را اندوخته و خست مى ورزد او با این کردار زشتش روح خویش را به ضیق و تنگى دچار مى کند و از رشد و بالندگى باز مى دارد. انسانى که آفریده شده تا تکامل یابد و هر لحظه خود را به خدا نزدیک سازد و با انفاق و بخشش به لطافت روحى و تزکیه درونى دست یابد اکنون با خست و تنگ چشمى به مرحله اى رسیده که فقط اندوخته هایش را مى شمرد و به هیچ چیز جز طلا و نقره, تجملات و زر و زیور نمى اندیشد و همین است معناى از خود بیگانگى.
اما زیان اجتماعى آن, این است که این طلا و نقره و مال و ثروت, مى توانست مسکینى را دستگیرى کند, فقیرى را به نوایى برساند, استعدادهایى را رشد دهد, توانهاى سازنده اى را از قوه به فعل درآورد و خلاصه خلاهاى بسیارى را در درون اجتماع پر کند, اما اینک در گوشه اى راکد مانده و گندابى را به وجود آورده است.
خداوند متعال در این آیه شریفه, این گونه افراد را به شدیدترین وجهى به عذاب قیامت بشارت مى دهد; عذابى که دردناک و رسواکننده است
.

ابوذر و قانون مواسات
پیامبر بزرگ اسلام(ص) اصحاب و یاران خود را به گونه اى تربیت کرده بود که به قانون مواسات شدیدا پاىبند بودند. یکى از آن اصحاب, حضرت ابوذر بود. وى غیرت دینى شگفتى داشت و گرسنگى فقیران و سیرى و اسراف زراندوزان و ثروتمندان را برنمى تافت تا جایى که در این راه حتى بر سر حاکمان ستمگر هم فریاد مى زد و خوردن را بر کامشان تلخ مى کرد. قبل از آن که او را به ((ربذه)) تبعید کنند پیش عثمان آوردند. ابوذر دید درهم و دینار فراوانى نزد خلیفه است. پرسید: عثمان, اینها چیست؟ عثمان گفت: 150 هزار دینار است, منتظرم همین مقدار دیگر هم برایم بیاورند تا به هر نحوى که خواستم مصرف کنم! ابوذر گفت: تو باید اینها را خرج مردم کنى و فقر عمومى را با آنها برطرف سازى, و سپس ادامه داد: کار تو بسیار متفاوت با کار پیامبر(ص) است, چون شبى من و سلمان به حضور پیامبر(ص) رسیدیم, دیدیم حضرت بسیار ناراحت است, سلام کردیم, حضرت جواب فرمود اما به ما تعارف نکرد, مجبور شدیم خداحافظى کنیم, صبح فردا رسول خدا به دنبال ما آمد و عذرخواهى کرد و فرمود: دیشب ده درهم نزد من بود و من مى ترسیدم فقیرى بى شام محتاج این ده درهم باشد و من بخوابم و این پولها نزد من بماند.
این روش تو و آن هم روش پیامبر(ص)! عثمان براى آن که پاسخ ابوذر را داده باشد به ((کعب الاحبار)) (یهودى تازه مسلمان شده که آیات و روایاتى فرا گرفته و آخوند دربارى شده بود و حدیث جعل مى کرد) گفت: آیا اگر کسى خمس و زکات مالش را بدهد اما باز خمره هاى زیادى از پول داشته باشد, اشکال دارد؟ کعب الاحبار گفت: نه, چون حق واجبش را که خمس و زکات است, داده است. در این هنگام, حضرت ابوذر برآشفت و با عصایى که در دست داشت محکم بر فرق کعب الاحبار کوبید و گفت: اى یهودىزاده, تو اکنون مى خواهى قرآن را تفسیر کنى. سپس ابوذر رو به عثمان کرد و گفت: تو چگونه از این آیه شریفه قرآن مى گذرى که مى فرماید: ((الذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم


حل مشکل نظام طبقاتى با قانون مواسات
تردیدى نیست که اگر به قانون ((مواسات)) عمل شود, دیگر کاخ و کوخ و فقیر و ثروتمند در جامعه به چشم نمى خورد و رفته رفته نظام طبقاتى از بین مى رود. اسلام از یک سو با قانون مواسات و از سوى دیگر با دعوت مردم به تلاش و کار و برنامه ریزى, در جهت خشکاندن ریشه هاى فقر و محو نظام طبقاتى, گام برداشته است. با قانون مواسات مردم را به اندازه توان شان به پرکردن چاله هاى فقر فراخوانده است و با توصیه هاى فراوان در جهت پرهیز از تنبلى و سستى و بى همتى همگان را به کار و فعالیت سازنده خلاق و ارائه طرحهاى مفید اقتصادى دعوت کرده است. اگر کسى توان داشت اما به کار نگرفت و سستى نمود و براى حفظ آبروى خانواده و عیال خود تلاش نکرد, در نزد خدا مبغوض است, او انگلى است که از شیره جامعه مى مکد.
اما اگر فردى برنامه ریزى و تلاش کرد ولى باز نتوانست و در کارش موفق نشد و از جامعه و دیگر مردم, عقب افتاد در این جا وظیفه دولت اسلامى است که او را آبرومندانه دستگیرى کند تا بتواند بر مشکلاتش فایق آید. و اگر دولت اسلامى وجود نداشت, مردم باید چنین کارى را بر عهده گیرند چرا که: ((کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته)). اساسا در جامعه اسلامى همه مردم مسوول یکدیگرند و این مسوولیت در تمامى زمینه هاست: رواج علم و دانش, ارتقاى فرهنگ عمومى, تحکیم برادرى, اخوت و دوستى و...
پس طرح اسلام براى حل مشکل نظام طبقاتى با قانون مواسات است, نه الغاى مالکیت و همه چیز را به تیول دولت درآوردن, آن چنان که کمونیسم آن را ترویج مى کرد. نتیجه قانون مواسات, تکامل روحى و تزکیه باطنى براى فرد و پر کردن خلا فقر براى جامعه است اما نتیجه نظام کمونیستى و حاکمیت زور, از بین بردن خلاقیت و به وجود آوردن کینه و عقده است, آن چنان که در بلوک شرق مشاهده کردیم که پس از هفتاد سال حاکمیت کمونیسم بر آن سرزمینها ناگهان خشم و انفجارى رخ داد که همه حصارها و محدودیت ها را به یکباره برداشت. در نظام اسلامى هر فرد با بخشیدن مال خود و تقسیم کردن آن با مردم, نه تنها عقده اى برایش ایجاد نمى شود بلکه به سوى تعالى گام برمى دارد و عقده ها را هم مى شوید.

مرحله عالى مواسات
انسانى که در نظام تربیتى اسلام قرار گرفته باشد در دیگرگرایى و مواسات, هیچ گاه در یک نقطه متوقف نیست بلکه به تدریج خود را به پیش مى راند تا جایى که به نقطه اوج مى رسد و چیزى را هم که خود شدیدا به آن نیازمند است به دیگران مى بخشد, این آیت قرآنى وصف این گونه افراد است که: ((و یوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصه;(4) و دیگران را بر خویش ترجیح مى دهند هرچند خود نیازمند باشند
در شإن نزول این آیه گفته اند: روزى ((ابوایوب انصارى)) با زن و بچه و اثاثیه در کنار کوچه نشسته بود: پیامبر اکرم(ص) از آن جا عبور مى کردند, پرسیدند: ابوایوب! چرا این جا نشسته اى؟ گفت: اى پیامبر خدا! خانواده اى از مهاجران, مکانى نداشتند من دیدم اگر در کوچه بمانند براى ما ننگ است ولى اگر ما در کوچه بمانیم براى ما افتخار است.
در این جا بود که آیه فوق نازل شد.
عاقبت بى اعتنایى به قانون مواسات
انسانى که دیگرگرا نیست و تنها به خود و منافع اش مى اندیشد, هرچند در این دنیا هم با ضیق و تنگى روح و عذاب وجدان رو به روست, در قیامت هم وضع اسفبار و زجرآورى دارد. چنین شخصى را در قیامت به صف محشر مىآورند در حالى که غل و زنجیر به گردنش آویخته و چشمانش به گودى فرو رفته و بر پیشانى اش نوشته شده: ((آیس من روح الله)). آن گاه مى گویند: این کسى است که دشمن خدا و خائن به اسلام و پیامبر(ص) است, چرا که مى توانست به قانون مواسات عمل کند و گرهى از کار فروبسته مردم بگشاید اما نکرده است. در این هنگام خطاب مى شود که او را بدون حساب و کتاب, به رو در آتش جهنم بیفکنید. و این است سرانجام کسانى که مواسات را زیر پا مى گذارند.

منبع: مقاله مسئولیت اجتماعی حسین مظاهری- نشریه پاسدار اسلام 1375 شماره 176

--------------------------------------------------------------------

سفارش به مواسات در سیره نبوی

مواسات در فرهنگ اسلامی و سیره نبوی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، از نظر حضرت رسول تکافل و یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت‌ها و نشانه کمال بندگی حق است تا آنجا که ایمان حقیقی را در گرو مواسات می‌داند.

مواسات در لغت به معنای مساعدت، دستگیری، همیاری، تعاون، برابر داشتن، غمخواری، یاریگری، مددکاری، مشارکت و سهیم ساختن در مال آمده است.

 پس بنابر، اصل مواسات باید مسلمانان، نیازمندان و دوستان را شریک و سهیم در مال و معاش خود دانسته و نیاز آنان را بر آورده سازد، همچنین با آنها اظهار همدردی نموده، خود را شریک در مشکلات آنان قراردهد و یکی از مفاهیم مهم ارزشی که در نظام اخلاقی دین اسلام و سیره نبوی به آن توجه و سفارش فراوان شده است همین «مواسات» است.

پیامبر اسوه تکافل و مواسات

مواسات در فرهنگ اسلامی و سیره نبوی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، چنانکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هدف از آفرینش خود را به کمال رساندن انسانها می‌داند و می‌فرماید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ 

 تنها برای گسترش و به نهایت رسانیدن مکارم و نیکویی‌های اخلاق برانگیخته شده‌ام
از نظر حضرت رسول تکافل و یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت‌ها و نشانه کمال بندگی حق است تا آنجا که ایمان حقیقی را در گرو مواسات می‌داند و می‌فرماید:
من واسی الفقیر و النصف الناس من نفسه فذلک المؤمن حقاً؛ 

 کسی که با فقیر مواسات کند و با مردم از جانب خود انصاف نماید، او مؤمن حقیقی است
در دین اسلام به مسلمانان توصیه شده است که غافل از یاد نیازمندان جامعه نبوده و آنان را فراموش نکنند، 

 مومنین را به کمک کردن و مهرورزی با هم و مواسات با نیازمندان و عطوفت با یکدیگر تشویق و ترغیب نموده است.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سفارش‌های فراوانی به مسلمانان نموده تا نسبت به زندگی و مشکلات آنان و مسائل یکدیگر بی‌اعتنا نباشند و همیشه مسلمانان را به یاری یکدیگر و تعاون و مواسات تشویق می‌کرد، چنانکه خطاب به اهل مدینه می‌فرمود: «مؤمنان دوستان و سرپرستان یکدیگرند. مؤمنان نباید شخص عیالمند و قرض‌دار را به حال خویش رها سارند، بلکه باید به او کمک کنند، مسلمانان باید افراد از پای درآمده را یاری کنند. همسایه مانند خود انسان است نباید به او ضرری برسد
.» 


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این مورد می‌فرماید:
«
من اصبح ولایهتمّ باُمور المسلمین فلیس منهم...
هرکس شب را به روز برساند و به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد از آنان نیست
همچنین می‌فرماید:
ومن سمع رجلاً ینادی: یا لًلمسلمین فلًم یجبه فلیس بمسلم؛

 هرکس صدای کمک‌خواهی مردی را بشنود که فریاد می‌زند، مسلمانان به دادم برسید جوابش ندهد و به او کمک نکند، مسلمان نیست
در ارتباط با مواسات و احساس همدردی و رفع مشکلات یکدیگر فرمودند:
«
مًثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم وتعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسّهر والحمّی؛ 

مثل مومنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می‌کنند
پایه‌های حکومت اسلام در مدینه با مواسات و همکاری همه‌ی مسلمانان، استقرار یافت و مشکلات اولیه با احساس همدردی و مشارکت و سهیم ساختن دیگران در مال و زندگی مرتفع شد و اگر تعاون، همکاری و مواسات بین انصار و مهاجرین در صدر اسلام وجود نمی‌داشت، مهاجرینی که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند، به تنهایی قادر به حل مشکلات شان نبودند.

مواسات انصار با مهاجران

بر اساس تعالیم قرآن و رهنمودها و ارشادهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مواساتی که انصار با مهاجرین کردند، برای همیشه، الگویی برای تمام مسلمانان شد، مسلمانانی که برای پیوستن به رسول ‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خانه و کاشانه و تمام دارایی خود را ترک، و گروه گروه به مدینه هجرت کرده بودند چون مسکن و ماوایی نداشتند و انصار آنان را در خانه‌های پناه داده و با ایشان مواسات می‌کردند، آنان را در خانه و کاشانه و مال و دارایی خود شریک کردند.


خانه‌هایی زیادی بودند که مهاجران در آن به صورت مشترک زندگی می‌کردند که در اینجا فقط به دو نمونه اشاره می‌شود.
۱.منزل سعد بن خیثمة اخی بنی النجار، این خانه به «بیت العزاب» معروف شده بود؛ زیرا افراد مجرد از مهاجرین در آنجا زندگی می‌کردند.


۲.منزل بنی جَحْجبی که در اختیار منذر بن محمد بن عقبة، بود. زبیر بن عوام، با همسرش اسماء بنت ابی بکر، و ابو سبرة بن ابی وهب با همسرش‌ام کلثوم بنت سهیل، در این خانه زندگی می‌کردند.


از دیگر نمونه‌های مهم ایثار، فداکاری و مواسات انصار، داستان «سعد بن ربیع» انصاری است. وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بین او و «عبدالرحمن بن عوف» که از مهاجرین مکه بود پیمان برادری بست، بعد از مراسم اخوت، سعد خطاب به عبدالرحمن گفت: «برادر! من ثروت مندترین فرد انصار هستم آماده‌ام مال خود را با تو نصف ‌نمایم و دو همسر دارم که حاضرم هرکدام را که تو بپسندی طلاق ‌دهم، تا پس از پایان عدّه طلاق ، او را به همسری خویش انتخاب نمایی

 عبدالرحمن در حق او دعا نمود و گفت: «خداوند به مال و خاندانت برکت دهد، مرا بدانها نیازی نیست، تو فقط راه کسب و کار در بازار را به من یاد بده، تا از طریق کسب و کار برای خود روزی فراهم کنم
آنان چون محصول خرمای خود را برداشت می‌کردند، آن را به دو بخش تقسیم کرده و نصف بیشتر آن را به برادران مهاجر خود می‌دادند و از این کار جز رضای خدا و بهشت او به چیز دیگری چشم نداشتند.

رفع مشکلات مردم با تعاون و همکاری

بر اساس آموزه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که بسیاری از مشکلات تازه مسلمانان با همکاری و تعاون برطرف می‌شد، مشکلات مهاجران بی‌خانه و کاشانه با جای گرفتن در خانه‌های انصار برطرف می‌شد و فقر و ناداری آنان با تقسیم اموال انصار با آنها به چشم نمی‌آمد؛ زیرا پیامبر به خوبی توانسته بود از عهده وظیفه الهی خود برآید و این اصول را چنان برای مسلمانان تفهیم کند که آنان داوطلبانه حاضر بودند حتی زنان خود را طلاق دهند تا به همسری مهاجرانی درآید که نتوانسته بودند همسران خود را همراه بیاورند.


مهاجران از رفتار انصار و مواسات‌شان در شگفت بودند که چگونه می‌شود انسان به این‌ اندازه از کمال انسانی دست یابد آنان خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرضه داشتند:
«
یَا رَسُولَ اللهِ! مَا رَاَیْنَا مِثْلَ قَوْمٍ قَدِمْنَا عَلَیْهِمْ حُسْنَ مُوَاسَاةٍ فِی قَلیلٍ، وَلاَ حُسْنَ بَذْلٍ فِی کَثِیرٍ، لَقَدْ کَفَوْنَا المَؤُونَةَ، وَاَشْرَکُونَا فِی المَهْنَا؛ 

 یارسول الله! ما هرگز مانند این قوم که بر آنان وارد شده‌ایم ندیدیم که در مال کم‌شان به خوبی مواسات نمودند، و در مال زیادشان هم بهترین بذل را نمایند، به گونه‌ی که مؤنه زندگی ما را کفایت می‌کند و در هزینه زندگی و مسکن با ما شریک شدند.

------------------------------------------------------------------------
جلوه های مواسات در سیره علمدار کربلا

منبع : پژوهش نامه معارف حسینی (آیت بوستان)» تابستان 1396 - شماره 6 , احتشامی نیا، محسن

جلوه های مؤاسات در سیره علم دار کربلا:

حضرت ابوالفضل، عباس بن علی بن ابی طالب علیهما السلام بـه جهت آن که ایشان مظهر فداء، ایثار، صفا، وقار، شجاعت و شهامت و مؤاساتند و در بین شهدای کربلا بسان ماه در آسمان شب چهاردهم می درخشد، لذا باید سیره و رفتار بزرگوارانه آن حضرت به دقت مورد بـررسی و مـداقه قرار گیرد حضرت عباس را باید با تمام شهداء و انبیاء مقایسه نمود نه با مردم عادی همان گونه که حضرت سجاد علیه السلام درباره ایشان فرمودندإِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تـَبَارَک وَ تَعَالَی لَمَنْزِلَةً یغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یوْمَ الْقِیامَةِ.»(صدوق، 1362س: ص 547)

تربیت در مهد علم و دانش و باب مدینه علم پیامبر و مادری بسیار با فضیلت معلوم اسـت کـه چه شخصیتی را خواهد پروراند و کـسی جـز عباس بن علی علیهما السلام نباید تربیت شود، این یقین سرشار او و پایبندی او به مؤاسات محصول تربیت پدری جز علی و مادری چونان ام البنین نمی تواند بـاشد.

امـام صادق (ع) درباره ی او فرمودند: عـموی مـا عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود.

«کان عمنا عباس نافذ البصیره، صلب الایمان»(ری شهری، 1434 ق/842)

در تأئید حدیث بالا در زیارت نامه آن حضرت منقول از امام صادق (ع) چنین می خوانیم: گواهی می دهـم کـه تو هیچ سستی و کوتاهی نکردی و در کار خود با بینایی و بیدار دلی در اقتدا به صالحان و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نموده ای «...أَشْهَدُ أَنَّک لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکلْ وَ أَنَّک مَضَیتَ عَلَی بـَصِیرَةٍ مـِنْ أَمْرِک- مـُقْتَدِیاً بِالصَّالِحِینَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ...»(ابن قولویه، 1356 ش:ص 258 -257)

در روایت دیگری می خوانیم که در کودکی پدرش اورا در دامان خود نشانید و بدو فرمود: بـگو: یک، گفت یک فرمود بگو دو، ابوالفضل امتناع ورزید و گفت: شرم مـی کـنم بـا زبانی که یک گفتم دو بگویم(مقرم، 1411 ق/ص191) (به نقل از مستدرک/ج3/ص815)، بلی حضرت عباس(ع) در محضراستادانی چون حضرت علی، حـضرت امـام حسن و امام حسین علهیم السلام تربیت یافته است.

البته باید توجه داشت کـه اوج ایـثار و تـجلی مؤاسات عباس بن علی علیه السلام در کربلا و در زمان امام حسین علیه السلام نمود پیدا می کند؛ مـخصوصاً در ماجرای امان نامه ای که شمر بن ذی الجوشن به واسطه عبدالله بن ابی مـحل بن حزام که ام البـنین عمه او بود توسط غلام خود به کربلا فرستاد به طرف خیمه گاه حسین علیه السلام رفت و به عباس و برادرانش گفت این امان نامه ای است از طرف عبیدالله که دائیتان عبدالله، آن را بـرای شما فرستاده است آنان گفتند: به دائی ما سلام برسان و بگو ما نیازی به امان نامه نداریم و امان خدا از امان زاده سمیه برتر است امان الله خیر من امان بن سمیه) (مقرم، 1411ق /ص210)

جـلوه هـای مواسات را می توان در سه مرحله از زندگی ایشان و سه امام بزرگوار مشاهده نمود:

الف) جلوه های مواسات در زمان کودکی، نوجوانی و جوانی و در کنار پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام مانند حضور ایشان در و شـرکت در جـنگ صفین و دلاوری ایشان.

عبد الرزاق مقرم در کتاب خود از قول مؤلف کتاب الکبریت الاحمر از کتب معتبر نقل می کند که حضرت ابوالفضل در جنگ صفین بازوی امام حسین (ع) در حمله به سپاه معاویه بـوده کـه منجر به آزاد شدن آب شده است همچنین در کتاب فوق آمده است که در یکی از روز های صفین، جوانی که به صورتش نقاب زده و هیبت و شجاعت از او آشکار بوده و عمرش 17 سال حدس زده می شد وارد مـیدان شـد و مـبارز طلبید و جنگ آوران جبهه باطل، از رویـا رویـی بـا او احتراز می جستند اما معاویه ابوشعثاء که یکی از سپهسالاران سپاه معاویه بود؛ را به مبارزه با او فراخواند ولی او شأن خود را بالاتر دانسته و یکی از فـرزندانش را بـه سـمت او فرستاد و در نهایت یک یک پسران هفت گانه او بـه دسـت آن نوجوان نقاب دار کشته شدند و سرانجام خود این پهلوان نامی نیز به دست این نوجوان کشته شد سپاهیان حضرت عـلی عـلیه السـلام از مشاهده دلاوری شایان حضرت ابوالفضل (ع) در شگفت شدند اما اورا نشناختند ولی وقتی کـه این نوجوان از نبرد فراغت یافت و به محل استقرار خود برگشت پدرش امیر المومنین علیه السلام او را فراخواند و نقاب از چهره ش بـرگرفت و هـمگان مـشاهده کردند که این نوجوان قمر بنی هاشم است(المقرم، 1411 ه ق: صص 276 -277) ولی ایـن مـطلب با سال تولد حضرت ابوالفضل (ع) تناسبی ندارد زیرا ایشان در زمان جنگ صفین ده سال بیشتر نداشته اسـت؛ ضـمن ایـن که محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان نسبت به شرکت در جنگ صفین و حضور ایـشان تـردید جـدی وارد ساخته است و آن را غیر محتمل دانسته و می نویسد: فقط صاحب کتاب مناقب خوارزمی آن را نقل نـموده اسـت.(نـوری، بی تا: ص202) البته باتوجه به رشادت فوق العاده حضرت عباس شرکت در این جنگ اسـتبعادی نـدارد با توجه به این که قاسم فرزند امام حسن نیز با وجود عـدم رسـیدن بـه سن تکلیف در کربلا حضور داشت و با دلاوری و جانبازی خود لرزه به اندام دشمنان انداخت و عده ی از شـجاعان آنـان را به درک واصل نمود؛ پس حضور حضرت ابوالفضل علیه السلام در این جنگ محتمل به نـظر مـی رسـد.

ب) جلوه های مواسات در زمان جوانی و در کنار برادر بزرگوارشان امام حسن بن علی بن ابی طالب عـلیهم اسـلام ودفاع از جسد مبارک امام حسن علیه السلام:

در هنگام شهادت امام حسن عـلیه السـلام، قـمر بنی هاشم 24 سال داشت و مؤلف کتاب «قمر بنی هاشم» در ص 84 می نویسد: هنگامی که عباس مـشاهده نـمود کـه بنی امیه، پیکر مطهر برادرش را زیر باران تیر و پیکان گرفته اند قـصد حـمله به آنان را داشت اما امام حسین(ع) بنا بر وصیت برادرش امام حسن (ع) که جنگ را روا نداشته بـود او را بـاز داشت و از او خواست منتظر وعده ی الهی باشد؛ تا زمانی که در کربلا به شـهادت رسـید. (المقرم، 1411 ه ق: صص 280 )

ج) جلوه مؤاسات در کنار برادر بـزرگوارشان امـام حـسین بن علی بن ابی طالب علیهم السـلام و اوج حـضور در صحنه عاشورا و علمداری لشگر کربلا است ودر زیارتنامه ایشان در زیارت ناحیه مقدسه خطاب بـه حـضرتش می فرمایند: «السَّلَامُ عَلَی أَبـِی الْفـَضْلِ الْعَبَّاسِ بـْنِ أَمـِیرِ الْمـُؤْمِنِینَ الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ الْآخِذِ لِغَدِهِ مـِنْ أَمـْسِهِ الْفَادِی لَهُ الْوَاقِی السَّاعِی إِلَیهِ بِمَائِهِ الْمَقْطُوعَةِ یدَاهُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ یزِیدَ بـْنَ الرُّقـَادِ الْجُهَنِی وَ حَکیمَ بْنَ الطُّفَیلِ الطَّائِی.» سـلام برابوالفضل العباس که جـان خـود را در راه برادرش فدانمود،از امروز خـود بـرای فردای (قیامت) توشه ساخت، پاسدار حسین علیه السلام بود، در اجرای فرمانش برای سـیراب سـازی خاندانش کوشید ودر این راه دو دستش قـطع شـد، خـدا لعنت کند قـاتلان اورا یـزید بن رقاد جهنی وحـکیم بـن طفیل سنبسی طائی را. (مجلسی، 1403 ه ق: ج45 ص68)

ج-1 - مواسات و بیعت یاران:

در آخرین شب و پس از خطبه ی امام حسین (ع) وقتی ایـشان بـیعت خویش را از گردن اصحاب خویش برداشتند:

شـب عـاشورا فرا رسـید، امـام حـسین علیه السّلام همه اصـحاب خود را به نزد خود جمع کرد، پس از حمد و ثنای الهی، به آنها چنین فرمود: همانا من یارانـی را بـهتر از شما و خاندانی را بهتر و نیکوتر از خاندانم نـمی شناسم، خـداوند بـه هـمه شـما پاداش نیک عنایت فـرماید. اکنـون که تاریکی شب همه جا را فراگرفته است، (بدون شرم) تمام شب، به سرعت دور شوید و هر یک از شـما دسـت یکی از خـاندان مرا گرفته و از اینجا پراکنده و دور شود، مرا تـنها بـا این دشـمنان بـاقی گـذارید، زیرا آنـها تنها به من کار دارند. پس یاران و خاندان او گفتند: «برای چه این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو بمانیم، هرگز خداوند چنین چیزی را بهره و نصیب ما نسازد.» نخست حضرت عبّاس علیه السـّلام این سخن را گفت و سپس بقیه در این گفتار از او پیروی کردند. (سید ابن طاووس،1417 ق: 151 )

ج-2- رجز خوانی حضرت و مواسات علنی و زبانی او در میدان کارزار

در آخرین ساعات پیکار عاشورا وقتی عباس تصمیم گرفت به سمت فرات رود، بر صـفوف دشـمن که از دست رسی به آب جلوگیری می کردند این رجز را می خواند: من از مرگ نمی هراسم هنگامی که مرگ بانگ می زند، تا آن هنگام که میان دلاور مردان کار آزموده فرو افتم و به خاک پوشـیده شـوم. جان من سپر بلای جان پاک فرزند مصطفی است، من عباسم که با مشک آب می آیم و روز کارزار از سختی پیکار هراسی ندارم. (مجلسی، 1403 ق:ج45/ص40)

 

لا ارهـب المـوت اذا الموت رقی

حتی اواری فی المـصالیت لقـا

 

نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا

انی انا العباس اغدوا بالسقا

 

ولا اخاف الشر یوم الملتقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۳۲
محمدرضا مرکزی
چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ب.ظ

شهید صدر...

سید محمد باقر صدر (زادهٔ ۱۳۵۳ق/۱۳۱۳ش و درگذشتهٔ ۱۴۰۰ق/۱۳۵۹ش) مرجع تقلید و متفکر شیعه عراقی بود که علوم دینی را نزد آیت الله خویی و برخی از علمای نجف آموخت. او تحصیلاتش را پیش از ۲۰ سالگی به اتمام رساند و در حوزه علمیه نجف به تدریس علوم دینی پرداخت. سید محمد صدر، سید محمدباقر حکیم، سید کاظم حسینی حائری و سید محمود هاشمی شاهرودی،از شاگردان اویند.

سید محمدباقر صدر در دانش‌هایی چون اصول، فقه، فلسفه سیاست و معرفت‌شناسی نظریه‌های جدیدی ارائه داده است. برخی از نظریه‌های مشهور وی عبارت است از: نظریه حق الطاعه، توالد ذاتی معرفت و منطقة الفراغ. او کتاب‌های فراوانی نیز نوشته است که فلسفتنا، اقتصادنا، دروسٌ فی علم الاصول(مشهور به حلقات) و الاسس المنطقیه للاستقراء از مهم‌ترین آنها است.

مشارکت در تشکیل حزب الدعوة الاسلامیة، صدور فتوای حرمت عضویت مسلمانان در حزب بعث عراق و برپایی راهپیمایی و تظاهرات در شهرهای شیعه‌نشین جنوب عراق و بغداد بخشی از فعالیت‌های سیاسی وی بود. این اقدامات سبب شد که دولت عراق او و خواهرش آمنه صدر را دستگیر و به شهادت برساند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۷ ، ۲۲:۲۹
محمدرضا مرکزی


                                                                 بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

آسیب شناسی نظام سنتی جمع آوری  وجوهات شرعیه و ارائه راهکار جایگزین

 

1-1.  چکیده

 

وضعیت موجود دریافت خمس سبب مشکلات متعددی شده است و نحوه دریافت خمس و زکات فاقد سیستم حسابرسی و شفافیت است و پاسخگوی نیازهای امروزی نیست. در ادامه وضعیت موجود در جمع آوری خمس و زکات که از گذشته به صورت سنتی برقرار بوده است؛ آسیب شناسی می شود. رویه سنتی در خمس و زکات دارای این معایب است: عدم به روزرسانی سازمان وکالت، عدم توجه به اختیارات اقتصادی ولی فقیه، بی توجهی به نظام و قوانین مالیاتی اسلام، نیاز نهادهای حکومت اسلامی به بودجه منابع اسلامی خمس و زکات،  عدم تمرکز وجوهات نزد فقیه جامع الشرائط، عدم شفافیت مالی در دریافت و مصرف وجوهات شرعی، پرداخت های دوگانه و مضاعف، عدم توجه به ظرفیت و ویژگی های خمس و زکات در کشور و هزینه­های بالای حوزه های علمیه و عدم تناسب هزینه و درآمد شده است و این وضعیت بیشتر به بهانه استقلال مالی حوزه بی توجه مانده که با وجود کمک های دولتی سالانه به حوزه های علمیه این استقلال از بین رفته است و نیاز به بازنگری جدی وجود دارد.

 

1-2.  وضعیت موجود در دریافت وجوهات شرعی

 

برقراری مرجعیت عام در طول دوران تاریخ تشیع موجب شده تا اکثریت منابع درآمدی در اختیار یک فرد باشد و تمرکز درآمد موجب مصرف بهینه و حفظ استقلال و کیان حوزه های علمیه در طی دوران مختلف تاریخی شد. مردم از گذشته های دور با مراجعه با وکلای مراجع تقلید در مناطق خود نسبت به پرداخت خمس و زکات اقدام می کردند. پس از رحلت علمای تراز اول مرجعیت واحد گسسته شد و چند مرجع مطرح شد و با گسترش حوزه ها هزینه های آنان بالا رفت و این درآمدهای اندک جوابگو نیست به طوری که هرساله در بودجه عمومی ردیف هایی برای موسسات حوزوی در نظر گرفته می شود. وضعیت موجود به دلیل عدم تمرکز و موازی بودن با اقدام دولت در دریافت مالیات دارای معایب و مشکلاتی است که در این فصل تبیین می شود.

مقلدین مراجع تقلید، یک روز از سال را به عنوان سال خمسی تعیین می کنند، و اگر مبلغی از هزینه زندگی زیاد بیاید در این روز خمس آن را حساب می کنند و وجوهات شرعى خویش را در طول دوران مرجعیت مستقیماً و یا توسط نمایندگان شرعى تحویل داده و رسید دریافت می کنند. مرجع تقلید نیز در امور خیریه، شهریه طلاب و مدیریت حوزه های علمیه مصرف می کند. زکات نیز اکنون در کمیته امداد امام خمینی به صورت اختیاری جمع آوری و برای فقرزدایی مصرف می گردد و برخی نیز به مراجع تقلید می دهند و  به صورت محلی مصرف می شود.

 

1-3.  تشکیل حکومت اسلامی در ایران و لزوم تغییر در نحوه جمع آوری

 

حوزة علمیة تشیع به عنوان یک نهاد اجتماعی برآمده از متن فرهنگ دینی جامعة اسلامی، در طول حیات دیرپا و پرثمر خود، در تعامل پویا و اثربخش با اقشار گوناگون مردم، همواره افزون بر پاسخ گویی به نیازها و مسائل دینی، گره گشای مشکلات و مسائل اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی و اقتصادی آنان نیز بوده است.

از نگاه اقتصاد کلان، مالیات‌ها، مهم‌ترین پشتوانه حکومت در تأمین و سامان دادن به امور عام المنفعه، اعم از اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و...است. امروزه نقش مالیات‌ها در ارتقای خدمات زیربنایی و روبنایی کشورها آن چنان برجسته است که هر گونه اختلال جدی در کسب این درآمد مهم، دولت‌ها را دچار ناکارآمدی و حتی سقوط می‌کند و کشورها را با مشکلات جدی، در امر خدمات‌رسانی و تعدیل ثروت و توزیع عادلانه آن مواجه می‌سازد.

حضرت امام خمینی قدس سره ـ معمار و بنیانگذار حکومت اسلامی ـ در کتاب ولایت فقیه که به نوعی بیان تئوری تشکیل حکومت اسلامی است می نویسد: «مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته، نشان می دهد تنها برای سدّ رمق فقرا و سادات فقیر نیست بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است.»

اگر حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، باید با همین مالیاتهایی که داریم یعنی خمس و زکات، جزیه و خراجات اداره شود. این به عهده متصدیان حکومت اسلامی است که چنین مالیاتهایی را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده، سپس جمع آوری کنند و به مصرف مصالح مسلمین برسانند.()

در مواردی حکومت اسلامی می تواند زکات را به قسر و جبر اخذ نماید و در این صورت یک نوع همانندی با مالیات پیدا می کند.

ایشان هنگامی که به تأیید الهی موفق به تشکیل حکومت می شود، پس از استقرار دولت جمهوری اسلامی خطاب به وزیر اقتصاد و دارایی وقت، همین مطلب را یادآوری کرده و تأکید می نماید:

«اگر یک روزی هم ان شاءالله توانستیم، توانستید که همان مالیات اسلامی را بگیریم و آن هم کم رقمی نیست... اگر ان شاءالله توانستید، توانستیم همین سیستم اسلامی را که دیگر در مالیاتها هم هیچ احتیاجی به این که یک چیزی زاید بر آن نداشته باشیم.»(صحیفه نور، ج 7، ص 171)

از این رو می بینیم که حضرت امام خمینی قبل و بعد از پیروزی انقلاب، در وهله اول بر اخذ همان مالیاتهای اسلامی برای مصارف و هزینه های مورد نیاز حکومت تأکید دارد و در اندیشه احیاء این عبادات مالی در صورت مساعد بودن شرایط می باشد و مالیاتهای دیگر را بر حسب ضرورت و در صورت عدم تأمین حکومت از مالیاتهای نوع اول، اذن می دهد. ادامه روند کنونی در وجوهات شرعی در تضاد با اختیارات حکومت اسلامی است و دولت موظف است نسبت به جمع آوری این منبع و از جمله خمس و زکات ورود کند. اکنون که حکومت اسلامی تشکیل شده است ضرورت تغییر نسبت به رویکرد گذشته وجود دارد و تشکیلات سازمانی مالیات ستانی و متخصصین بهتر می توانند نسبت به دریافت وجوهات شرعی اقدام نمایند.

عالمان پیشین شیعه، چون سیدمرتضى، خواجه نصیرالدین طوسى و علامه حلّى در دستگاههاى حکومت بوده اند، محمد بن مکی (شهید اول) با حکومت سربداران همکاری کرده و گفته شده کتاب لمعه به درخواست حاکمان وقت نگارش شده است. بنابراین فقها باید با حکومت های شیعی همکاری و تعامل نمایند. در دوره کنونی نیز که حکومت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است این تعامل و پیوند لازم است اما در بعد اقتصادی و نظام مالی اسلامی این گونه نبوده است و روحانیت بدون تغییر نسبت به قبل از تشکیل حکومت اسلامی دریافت و مصرف خمس را بر عهده دارند که ناکارآمدی وضعیت فعلی به دلایلی  که بیان می شود اثبات می گردد.

 

1-4.  معایب، مشکلات و آسیب های نظام سنتی دریافت خمس و زکات

 

1-4-1.                     عدم به روزرسانی سازمان وکالت

 

نهاد و سازمان وکالت گذشته برای دریافت انواع وجوهات شرعی توسط ائمه معصوم (ع) و به کمک وکلا و نمایندگان ایشان پایه گذاری شد این سیستم قدیمی هنوز به صورت گذشته برقرار است.

از محتویات منابع قدیم اطلاع چندانی درباره نظام مالی و اداری حوزه قدیم قم نصیب محقق نمی شود. در تاریخ قم آمده که اشعری های قم، خانه ها و آبادی ها و زمین های کشاورزی فراوانی را وقف امامان معصوم (ع) می کردند و هم چنین خمس اموال خود را از طریق وکلای ائمه (ع) که بسیاری از آن ها نیز قمی بوده اند، نزد امامان می فرستادند.( گروه مولفان، 1390: 29)

این نهاد در دوران کنونی نیز به وسیله وکلا و نمایندگان مراجع تقلید برقرار است و با توجه به شرایط زمان و مکان نیاز به تغییر دارد. این بازنگری با تشکیل حکومت اسلامی بیشتر احساس می شود تا بتوان از اثرات اجرای مالیات های اسلامی استفاده نمود. مالیات اسلامی، مالیات مستقیم است. این نظام، مبتنی بر آبادانی و مشوق آن است. این نظام، آثار بسیاری مانند کاهش فرار مالیاتی، افزایش کارایی، افزایش رفاه کل، کاهش مصارف و فعالیتهای غیر‌مولد و ایجاد تعادل به همراه دارد.(رستمی و رستمی 1394: 7 )

با توجه‌ به‌ پیچیدگی‌ روابط‌ اقتصادی‌ در جوامع‌ امروزی‌ و تغییر و تنوع‌ نیازهای‌ انسانی‌، سازمان محاسبه و دریافت زکات‌ و خمس باید بتواند پابه‌پای‌ این‌ تحولات‌ پیش‌ برود و با استفاده‌ از آخرین‌ اطلاعات‌ در زمینة‌ علوم‌ مرتبط‌ و آخرین‌ تکنیکهای‌ تجربه‌ شده‌، خمس و زکات‌ را به‌ شکل‌ درستی‌ در خدمت‌ ارتقای کیفی‌ زندگی‌ مسلمانان‌ در تمام جنبه‌ها مورد استفاده قرار دهد.

 

1-4-2.                     عدم توجه به اختیارات اقتصادی ولی فقیه

ولی فقیه مبسوط الید دارای اختیارات اقتصادی برای اداره جامعه است و طبق نظریه ولایت فقیه در دوره غیبت همه اختیارات امام معصوم (ع) را دارد. طبق مبانی فقهی که نظام جمهوری اسـلامی بـا تکیه بر آن بنیان نهاده شده، ولیّ‌فقیه در زمان غیبت، دارای همان اختیارات‌ حکومتی‌ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و امامان معصوم علیهم‌السلام است؛ امام خمینی، در این زمینه در فقه استدلالی خود می نویسد:

فتحصل مما مر ثبوت الولایة للفقهاء من قبل المعصومین فی جمیع ماثبت لهم الولایة فیه من جهة کونهم سلطانا علی الامة(امام خمینی 1379 البیع ج 2- ص 488)

معنی اطلاق را همسانی در قلمرو اختیارهای فقیه حاکم با پیامبر و امام می داند و معتقد است: قلمرو اختیاری که پیامبر و امام معصوم(ع) برای اداره جامعه و رهبری نظام اسلامی داشتند، فقیه جامع شرایط، که رهبری جامعه را به عهده دارد، آن اختیارها را نیز دارد. و بر همین اساس، می گوید:

آنچه در قانون اساسی آمده است بخشی از اختیارات فقیه است نه همه آن(صحیفه نور ج2 ص 133)

ایشان این اختیارات را  بالاتر می دانند و می گویند:

«اختیارات فقیه در چهارچوب احکام فرعیه الهیه نیست و در صورت مصلحت، می تواند از انجام فریضه ای جلوگیری کند و بالاتر از این هم مسائلی است.» (صحیفه نور ج20 ص 170)

با این همه، تلاش گسترده در جهت محدود ساختن اختیارها و قلمرو کاری فقیه جز در راستای از کار انداختن یکی از اهرمهای مهم سازوارسازی فقه با نیازهای زمان است، و در نتیجه ناکارآمد ساختن فقه در گره گشاییهای اجتماعی و نیازهای جامعه. استاد مطهری به هنگام شمارش عوامل سازوارسازی فقه و قانونها و آیین های شریعت با نیازهای زمان از اختیار و قلمروکاری حاکم به عنوان یکی از مهم ترین عوامل یاد می کند:

یکی از عواملی که کار انطباق اسلام با مقتضیات زمان و به عبارت بهتر با نیازمندیهای زمان را آسان می کند، اختیارات وسیعی است که خود اسلام به حاکم شرعی داده دلیلش خود کارهای پیغمبر است. پیغمبر اکرم(ص) بسیاری از کارها را به حکم اختیاراتی که به او به عنوان صاحب مسلمین داده شده انجام می داد.. (مطهری، ج2 ص 63)

 طبق دیدگاه برخی فقها حاکم باید مالیات‌های خمس و زکات را به صورت قانونمند از مردم اخذ کند، چنانکه علی علیه‌السّلام می‌فرماید: «یجبر الامامُ النّاسَ علی أخذِ الزّکاه من أموالهم، لأنّ الله یقول: “خذ من اموالهم صدقه”» (بحار، ۹۶/۸۶ به نقل از حکیمی، ۱۳۷۴)

در تحریر الوسیله امام خمینی  نیز آمده است: «تَجب الزکاهُ علی الکافر و إن لم تصحّ منه لو أدّها، نَعَم للامام علیه‌السّلام أو نائبه أخذِها منه قهراً» (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج۱: ۳۱۴)

[کافر ملزم به پرداخت زکات است، هر چند که اگر بپردازد خداوند از او (به خاطر کفرش) قبول نمی‌کند. آری امام علیه‌السّلام یا نائبش حق دارند که از او با اجبار زکات بگیرند.]

گروهی از فقیهان بزرگ و نامور، بر این باورند که در دوران غیبت، ولی فقیه دارنده همه شرطها و ویژگیها، به تمام امور مسلمانان، از جمله خمس، ولایت دارد و حکم خمس در دوران غیبت، با دوران حضور، هیچ گونه فرقی ندارد. اگر در زمان حضور امام، رساندن خمس به حضرت واجب است، در زمان غیبت هم، به خاطر ولایت مطلقه فقیه، خمس باید به دست ولی فقیه برسد و زیر نظر رهبر امت اسلامی و اختیاردار امور مسلمانان هزینه شود. این دسته از فقیهان، در سهم امام، روی این نظراتفاق دارند، گرچه امکان دارد درسهم سادات دیدگاه دیگری داشته باشند; یعنی بشود به گونه مستقیم در راه سادات هزینه کرد. ولی چون بررسی شد که تمام خمس، از آن امام است، از این روی، براساس دیدگاه ولایت مطلقه فقیه، همه خمس، دراختیار ولی فقیه قرار می گیرد، تا به هرگونه که صلاح دانست، هزینه کند.(احمدی 1376: 208)

اعمال‌ مدیریت‌ کارآمد در امر زکات‌ که‌ از طرف‌ ولی‌ امر مسلمین‌ کنترل‌ و هدایت‌ می‌شود، خود مشوقی‌ خواهد بود تا مردم‌ با رغبت‌ و اطمینان‌ بیشتری‌ اقدام‌ به‌ پرداخت‌ زکات‌ نمایند. تمرکز اموال‌ کوچک‌ و پراکنده‌ در خزانة‌ عمومی‌ دولت‌ می‌تواند آنها را به‌ یک‌ ثروت‌ عظیم‌ تبدیل‌ کند و‌ امکان‌ ارائه‌ برنامه‌های‌ کلان‌ را ممکن‌ ‌سازد.

خمس نیز در اختیار امام‌ مسلمین‌ است‌. در واقع‌ روش‌ تقسیم‌ و کیفیت‌ آن‌ وابسته به‌ تشخیص‌ ولی‌ امر است‌. نکتة‌ قابل‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ ورود خمس‌ به‌ منابع‌ مالی‌ مراجع‌ تقلید، غیر از ورود آن‌ به‌ بیت‌المال‌ و بودجة‌ دولتی‌ است‌.

بدیهی‌ است‌ در صورتیکه‌ منابع‌ مالی‌ حاصل‌ از زکات‌ و خمس‌ مستقیماً وارد بودجة‌ عمومی‌ دولت‌ شوند می‌توان‌ از آنها به‌ عنوان‌ یک‌ اهرم‌ نیرومند در سیاستگذاریهای‌ مالی‌ استفاده نمود؛ کما اینکه‌ در صدر اسلام‌، درآمدهای‌ دولت‌ اسلامی‌ مانند زکات‌ از اغنیای‌ هر شهر گرفته‌ می‌شد و به‌ خزانة‌ عمومی‌ همان‌ شهر واریز و میان‌ نیازمندان‌ توزیع‌ می‌گشت‌. اضافات‌ آن‌ نیز برای‌ پیغمبر(ص‌) به‌ مدینه‌ فرستاده‌ می‌شد تا در بیت‌المال‌ نگهداری‌ شود. در آن‌ زمان‌ هر شهر برای‌ خود بیت‌المال‌ خاص‌ زکات‌ داشت‌ و در مقر حکومت‌، بیت‌المال‌ عمومی‌ بود که‌ مابقی‌ زکات‌ و خمس‌ و غنایم‌ و... به آنجا‌ واریز می‌شد.

بر این اساس مجلس باید سازوکار قانونی آن را به گونه‌ای فراهم کند که همه اقشار جامعه با هر اعتقادی ملزم به پرداخت آن باشند، نه اینکه عده‌ای مالیات مضاعف بدهند (هم خمس و زکات بدهند و هم مالیات‌های مصوب) و عده‌ای دیگر یا به اشکال مختلف از پرداخت مالیات فرار بکنند و یا فقط مالیات متغیر مصوب مجلس را بپردازند، ولی مالیات تعیین شده ثابت، یعنی خمس و زکات را نپردازند، که این نقض غرض شارع است و عدالت اجتماعی محقق نمی‌شود.

وضعیت موجود محدودیت در اختیارات اقتصادی ولی فقیه است و ایشان از منابع مالی اسلامی محروم شده است و جامعه نیز به دلیل پرداخت دو سویه در مالیات متعارف و وجوهات با فرار مالیاتی روبه رو است.

1-4-3.                      بی توجهی به نظام و فرهنگ مالیاتی اسلام

پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران مالیات به عنوان یکی از منابع مالی مهم حکومت تأسیس و قوانین آن به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، اما خمس و زکات به عنوان دو نهاد مهم در تأمین منابع مالی حکومت جایگاهی کسب نکردند که شاید بتوان علت اصلی عدم رویکرد به آن را شکل جدید حکومت دانست که ابزار و لوازم خاص خود را نیز می طلبید . اما با این وجود نه تنها منعی در تطبیق احکام اسلامی در تأمین منابع مالی با قوانین مالی وجود ندارد بلکه در صورت وقوع این اتفاق، گامی موثر در نیل به هدف والای اسلام که همانا ساختن مدینه ی فاضله جهت رسانیدن انسان به کمال است برداشته می شود . اکنون علیرغم اینکه عده ای از فقهای متأخر عظام به این مهم توجه نموده و بحث خمس و زکات و سایر منابع مالی حکومت اسلامی را تحت عنوان "مالیات های اسلامی" بررسی نموده اند اما کار کمی در این زمینه صورت گرفته است (عبیری: 1389 :5)

فرهنگ مالیاتی را می توان مجموعه ای از طرز تلقی، بینش و عکس العمل اشخاص در قبال سیستم مالیاتی دانست. این طرز تلقی به طور قطع با یک قانون مناسب و نیز عملکرد مأموران مالیاتی در به کارگیری قانون در مراجعه به مؤدیان، نقش اساسی دارد. مسلم است فرهنگ مالیاتی متأثر از فرهنگ عمومی جامعه و چگونگی روابط مردم یک جامعه متأثر از عوامل ایدئولوژیکی، سیاسی و اقتصادی آن جامعه است. (کوزه گر کالجی 1383: 5)

اگر از ظرفیت های فرهنگی در نظام مالیاتی اسلام استفاده شود مردم تشویق به پرداخت وجوهات شرعی می شوند و چون طبق محاسبات درآمدهای ناشی از خمس زیاد است درآمدهای مالیاتی افزایش می یابد.

1-4-3-1.             عدم تطبیق نظام مالیاتی کشور با قوانین اسلامی و لزوم توجه به رفع آن

 

اسلامی شدن نظام مالیاتی در ابعاد گوناگون قابل تأمل است. اول در بُعد قانون مالیات ها، دوم در بُعد شیوه اجرای قانون، و سوم در چگونگی هزینه کردن وجوه جمع آوری شده است. در بُعد قانون می دانیم که اصول قانون مالیاتی کشور به سال های پیش از انقلاب اسلامی برمی گردد و اگرچه اصلاحات اندکی بنا به ضرورت زمانی یا مصلحت کشور در آن انجام شده، ولی تطبیق آن با اصول اسلامی انجام نشده است. آن چه به صورت مبنای اسلامی بودن قانون مالیات های کشور مطرح است، حکم حکومتی (دولت اسلامی) دایر بر مجاز بودن گرفتن مالیات (غیر از اعانات و وجوه شرعیه) برای جبران مخارج لازم جهت اداره کشور است؛ بنابراین ضرورت دارد که مباحثی همچون پایه های مالیاتی (مالیات به چه چیزی تعلق می گیرد، درآمد، مصرف، ثروت، درآمد مازاد بر مصرف) و نرخ های مالیاتی هر یک از دیدگاه های اسلامی به روشنی تبیین و با نظام موجود مقایسه شود؛ برای مثال در نظام مالیاتی اسلام، طبقاتی که زیر خط فقر زندگی می کنند نه تنها از پرداخت مالیات معاف هستند، بلکه لازم است معیشت آن ها از محل مالیات جمع آوری شده تأمین شود. در نظام مالیاتی کشور، بسیاری از کارمندان و کارگران که زیر خط فقر زندگی می کنند، مشمول پرداخت مالیات هستند؛ در حالی که درآمد حاصل از سود سپرده های بانکی حتی به طور نامحدود از مالیات معاف است. مواردی از این دست نه تنها در جهت عدالت مالیاتی نیست، بلکه به ایجاد جامعه دو قطبی کمک می کند که با اهداف نظام اسلامی مغایر است. در خصوص اجرای قانون، تقریباً و در عمل، همان شیوه ها و دستورالعمل های پیش از انقلاب اسلامی اعمال می شود که کم ترین انطباق را با موازین شرعی دارند.( عرب مازار،1385: )

برای شاخص اسلامی بودن قانون مالیات، کم ترین و ساده ترین ملاک می تواند این باشد که قوانین مالیاتی حسب ظاهر با اصول اساسی نظام اقتصادی اسلام مغایر نباشد. برای نظام اجرایی نیز لازم است شاخص های متعددی تدوین و ارزیابی شود که از آن جمله می توان به مواردی چون أخذ مالیات بر مبنای درآمدهای حقیقی (پرهیز از روش علی الرأس) و رعایت اصول اخلاقی با مؤدیان و حذف بهره تأخیر، اعتماد به مؤدی و... اشاره کرد. در خصوص هزینه یا مصارف باید شاخص هایی تدوین و ارزیابی شوند که نشان دهنده شفاف بودن و متعارف بودن هزینه ها باشند و سرانجام مقبولیت مالیات دهندگان از مصارف انجام شده و میزان اعتماد آن ها را به نظام مالیاتی بسنجد. ( عرب مازار1385)[1]

1-4-4.                 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۱۵:۱۴
محمدرضا مرکزی
دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۲۵ ب.ظ

توسعه اقتصادی از منظر آیات و روایات

توسعه اقتصادی از منظر آیات و روایات

 

 در دیدگاه اسلامی، توسعه اقتصادی برای جامعه، دستاوردِ برنامه‏های اسلام در اجرای احکام الهی و جامه عمل پوشاندن به تعالیم آسمانی است. تا آنجا که پیامبرهر روز پس از نماز صبح به گونه ای که اصحاب صدایشان را بشنوند- در کنار دعا برای اصلاح دین و آخرت، سه مرتبه این جملات را می فرمودند:

((اللّهُمَّ أصلِح لی دُنیای الَّتی جَعَلتَ فیها مَعاش:بار خدایا! دنیای مرا به سامان آور؛ همان را که مایه زندگانی من قرار داده‏ای))(1)

 در این دیدگاه، جامعه انسانی هر گاه فرصت یابد تا دین خدا را به شیوه‏ای درست در زمین جاری سازد، شاهد شکوفایی اقتصادی ـ بیش از آن چه در تصوّرش گنجد ـ خواهد بود؛ و چنین روزی بی‏شک خواهد آمد.

امام صادق (ع) در توصیف جامعه ی پس از ظهور حضرت حجت (عج)می فرمایند:

...((ویطلُبُ الرَّجُلُ مِنکُم مَن یصِلُهُ بِمالِهِ ویأخُذُ مِنهُ زَکاتَهُ فَلا یجِدُ أحَدا یقبَلُ مِنهُ ذلِکَ؛ استَغنَی النّاسُ بِما رَزَقَهُمُ اللّه‏ُ مِن فَضلِهِ:و کسی از شما به دنبال فردی می‏گردد که مالش را بستاند و زکاتش را بپذیرد، امّا هیچ کس را نمی‏یابد که چنین کند،مردم از رهگذر روزی‏هایی که خداوند با فزون بخشی خویش به ایشان عطا فرموده، بی‏نیاز شده‏اند))(2)

 اسلام، پدیده ثروتمندی جامعه را از نعمت‏های خداوند برای انسان قلمداد می‏کند و مردم را برمی‏انگیزد که این نعمت را پاس دارند و نیز از ایشان می‏خواهد که ثروت را در مسیری که به تکامل آنان بینجامد، به کار گیرند..(3)

چنانچه در کلمات امیرالمومنین (ع) مکرراً به نعمت بودن ثروت اشاره شده است:

 إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ المالِ؛(4)

ثروت فراوان، از نعمت‏ها است.

 نِعمَ البَرَکَةُ سَعَةُ الرِّزقِ؛(5)

گشاده روزی، چه نیکو برکتی است!

 مِن هَنیءِ النِّعَمِ سَعَةُ الأَرزاقِ؛(6)

از نعمت‏های گوارا، گشادگی روزی است.

پایه‏های توسعه اقتصادی بر اساس آیات و روایات

اسلام در توسعه اقتصادی مطلوبش از ارکان و اصول عامّ توسعه -که مورد توجه همه مکتب‏ها و رویکردها است - غافل نبوده و بدان توجه لازم را داشته است. البتّه آن چه ممکن است محلّ بحث باشد، میزان نقش و تأثیر این اصول و ارکان شش گانه ذیل در مسیر توسعه را بررسی می کنیم.این شش عنصر که پایه های توسعه اقتصادی‏ بوده و هر یک، جایگاهی در خور و نقشی مهم در این جهت ایفا می‏کند عبارتند از:

  1.دانش

اصلی ترین و مهم ترین رکن از ارکان شش گانه توسعه، رکن دانش است.

از نظر اقتصاددانان، عامل آموزش در این روزگار، نه فقط از این جهت که ارزشی اخلاقی است، اهمّیت دارد، بلکه به آن دلیل نیز مهم است که از ارکان توسعه اقتصادی است. این نظریه تقریبا به حدّ اجماع رسیده است و کتابی را در زمینه توسعه اقتصادی نمی‏توان یافت که با عناوین گوناگون، همچون «به کارگیری نیروها در زمینه آموزش و بهره وری از منابع انسانی» به این مسأله نپرداخته باشد. از جنبه عملی هم پیشینه کشورهای جهان، نظام آموزش رایگان و اجباری را در سطح ابتدایی، و گاه سطوح بالاتر، جاری ساخته‏اند.

در مجموع می‏توان گفت: «از تجربه کشورهای پیشرفته، می‏توان به این حقیقت پی برد که جوامعی که به کیفیت نیروی انسانی توجّه کرده و افرادی سالم، متخصّص، و با مهارت تربیت نموده‏اند، از جنبه‏های مختلف به پیشرفت دست یافته‏اند و از آن میان، جوامعی که به پژوهش‏های علمی و بررسی‏های کاربردی، به طور عام، و تحقیقات در علوم پایه، به شکل خاص، اهتمام ورزیده‏اند، در عرصه برابری نیروهای سیاسی و اقتصادی جهان، از جایگاهی برجسته و نقشی ممتاز برخوردار گشته‏اند.(7)

امروز، بیش از هر زمان دیگر، آشکار شده که علم نقش اوّل را در رشد اقتصادی ایفا می‏کند. در این حقیقت هرگز نمی‏توان تردید کرد، حال آن که اسلام پیش از چهارده قرن قبل، آن را اعلان کرده بود. پیامبر مکرم اسلام (ص) می فرمایند:

((خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَ شَرُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ:‏

خیر دنیا و آخرت، با علم تأمین می‏شود و شرّ دنیا و آخرت، آمیخته با جهل است))(8)

  2. برنامه ریزی

 افزون بر دانش، اسلام بر برنامه ریزی و نقش برجسته آن در رشد اقتصادی تأکید ورزیده است. از نظرگاه اسلام، مدیریت توانمند اگر با برنامه ریزی و طرّاحی صحیح همراه گردد، می‏تواند فقر را از جامعه ریشه کن سازد.

 امام علی (ع):((لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبیرٍ

اگر تدبیر نیکو باشد، فقر وجود نخواهد داشت))(9)

3.کار

 دانش و برنامه ریزی، دو عنصری هستند که با کار به ثمر می‏نشینند و نتیجه مطلوب از آن دو برآورده می‏شود. به همین دلیل، اسلام بر عامل کار در چهارچوب توسعه اقتصادی، بسیار تأکید ورزیده، به ویژه در فعّالیت‏های تولیدی، و به طور اخص در کشاورزی، دامپروری، و صنعت.

در فرهنگ اسلامی، کار جایگاهی والا دارد، تا آن جا که رسول خدا دست کارپیشه را گرفت و آن را بوسید و فرمود::

 «هذِهِ یدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا؛(10)

این، دستی است که هرگز آتش به آن نمی‏رسد».

4.بازار                                                                         

بخشی مهم از مباحث مرتبط با توسعه اقتصادی در روایات اسلامی، مربوط به فعّالیت‏های بازار است. حتّی از پیامبر گرامی روایت شده است:

 «تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِی التِّجارَةِ؛(11)

نُه دهمِ روزی در بازرگانی است».

 افزون بر بیان اهمّیت بازرگانی و نقش برجسته آن در شکوفایی اقتصادی، اسلام آموزش‏ها و ضوابط و احکام استواری در زمینه تنظیم بازار و بهره‏گیری درست از فعّالیت‏های آن ارائه کرده است که در مجال اندک ما نمی گنجد. ‏

5.مصرف                                                                    

 هر چند سرانه درآمد داخلی افزایش یابد، اگر مصرف درست تحقّق نیابد، توسعه مطلوب حاصل نخواهد شد. از بارزترین مباحث الگوی مصرف، لزوم توازن میان درآمد و مصرف؛ مصرف به قدر نیاز؛ رعایت اعتدال در مصرف و دوری از افراط و تفریط؛ و دوری جستن از اسراف و سختگیری است.(12)

 امام زین العابدین: مِن أخلاقِ المُؤمِنِ: الإِنفاقُ عَلی قَدرِ الإِقتارِ، وَالتَّوَسُّعُ عَلی قَدرِ التَّوَسُّعِ...؛(13)

از خوی‏های مؤمن است: بخشش به فراخور تنگ روزی و گشاده دستی به تناسب گشاده روزی....

6.دولت                                                                     

 مسؤولیت‏های اصلی در ایجاد و تقویت مراکز پژوهشی علمی؛ پدید آوری مدیریت‏های توانمند اقتصادی؛ فراهم آوردن کار؛ تنظیم فعّالیت‏های بازار؛ و گسترش الگوی سالم مصرف، بر دوش دولت است. دولت باید از رهگذر وضع و اجرای قانون‏های مناسب، نظارت دقیق بر کار بخش خصوصی، و دخالت مستقیم در موارد ضرور، زمینه مناسب برای رشد اقتصادی را فراهم سازد؛ همان گونه که مردم نیز وظیفه دارند در همه این موارد، یار و پشتیبان دولت باشند.

در ضمن حدیثی از امام رضا (ع) به جمله¬ای نغز و پر محتوا برمی¬خوریم که در عین اختصار اهمیت رکن دولت را میرساند، ایشان می فرمایند:

«...أنّا لا نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ ولا مِلَّةً مِنَ المِلَلِ بَقوا وعاشوا إلاّ بِقَیمٍ ورَئیسٍ؛(14)

...از گروه‏ها و ملّت‏هایی که پایداری و زندگانی داشته‏اند، هیچ یک را نمی‏یابیم که کارگزار و پیشوایی نداشته باشد.»

پی نوشت و منابع:

1) الأمالی للطوسی: ۱۵۸/ ۲۶۵ وراجع سنن النسائی: ۳/ ۷۳. بنگرید به: ص ۳۷ (خوشبختی دنیا و آخرت).

2) الإرشاد: ۲/ ۳۸۱، إعلام الوری: ۲/ ۲۹۳ کلاهما عن المفضّل بن عمر، روضة الواعظین: ۲۸۹ وفیه «من فصیله» بدل «من یصله». ر. ک: توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث ج۱ ص ۱۲۵.

3) توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث ج۱ ص ۵۳

4) غرر الحکم: ۹۸۸۳

5) غرر الحکم: ۹۲۸۹

6) توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث ج۱ ص ۶۹

        7) الکافی: ۵/۷۱/۱ عن السکونی عن الإمام الصادق عن آبائه (ع)، من لا یحضره الفقیه: ۳/۱۵۶/۳۵۷۰، تحف العقول: ۴۹، ۷۷/۱۵۳/۱۱.

القصص: ۷۳.8)

9) سرمایه گذاری در نیروی انسانی و توسعه اقتصادی، ص ۲۴.

10) مشکاة الأنوار: ۲۳۹/ ۶۹۱، روضة الواعظین: ۱۷، بحار الأنوار: ۱/ ۲۰۴/ ۲۳.

11) الکافی: ۱/ ۴۴/ ۳ عن ابن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق (ع)، تحف العقول: ۴۷، المحاسن: ۱/ ۳۱۴/۶۲۱ عن الحسن بن علی بن فضّال عمّن رواه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم‏السلام عنه  صلی‏الله‏علیه‏و‏آله، أعلام الدین: ۳۰۹ عن الإمام الجواد علیه‏السلام نحوه، بحار الأنوار: ۷۷/۱۵۰/۸۷؛ من لا یحضره الفقیه والمتفقّه: ۱/۱۹ عن عمر بن عبد العزیز.

12) سرمایه گذاری در نیروی انسانی و توسعه اقتصادی، ص ۲۴۳.

13)غرر الحکم: ۱۰۹۲۰

14) عیون أبار الرضا علیه‏السلام: ۲/۱۰۰/۱، علل الشرایع: ۲۵۳/۹، بحار الأنوار: ۶/۶۰/۱ وج۲۳/۳۲/۲.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۲۵
محمدرضا مرکزی